موسی عصمتی، متولد 1353، شاعر بنام نابینایی است که تاکنون چند مجموعه شعر منتشر کرده است. «بریلهای ناگزیر» نام آخرین مجموعه شعر اوست که انتشارات ترنجستان، در تهران، در سال 1401ش، آن را در 78 صفحه منتشر کرده است. طرح جلد این اثر یک خط ریل راهآهن است که تا دوردست امتداد دارد و نقطههای بریل در دو سطر ترسیم شده است.
در این مجموعهشعر سی و یک غزل و چهارده رباعی آمده است. از شعرهای این مجموعه میتوان فهمید که عصمتی درصدد القای این پیام است که انسان باید بهروز و مجهز و توانمند باشد تا به موفقیت برسد؛ همانگونه که قطار باید روی ریل قرار گیرد تا بتواند حرکت کند و بهسوی هدفش پیش برود. شاعر واژۀ بریل را در دو «معنای حقیقی» یعنی خط برجستۀ بریل و «معنای استعاری» یعنی بهریل و روی خط ریل بودن یا آمادگی داشتن برای حرکت در مسیر درست به کار برده است. بریل مثل بهخط و برخط، یعنی قرارگرفتن روی ریل برای حرکت بهسوی هدف است؛ این کاربرد ابتکاری موسی عصمتی نشانگر ذهن خلاق و توانایی ادبی اوست.
عصمتی با استفاده از ترکیب «بریلهای ناگزیر» درصدد است که به نابینایان بگوید با فراگیری خط بریل در خواندن و نوشتن توانا میشوید و درهای پیشرفت و موفقیت برای شما باز میشود. سواد داشتن و خواندن و نوشتن نابینا گریزناپذیر و امری ناگزیر است، اما شاعر برای اینکه این مفهوم را به نابینایان تفهیم کند، ریل قطار و ناگزیری قطار در قرار گرفتن روی خط ریل را بهعنوان شاهد و مثال آورده است. بهریل یا بر ریل بودن قطار گویای این است که فقط این مسیر و این راه میتواند قطار را به مقصد برساند، ولی اگر از ریل خارج شود، سرنگون میشود، آسیب میبیند و به مقصد نخواهد رسید. نابینا هم باید روی خط بریل حرکت کند، خط برجستۀ بریل را فراگیرد و خواندن و نوشتن را یاد بگیرد تا بتواند به مقصد برسد.
نگاهی به برخی اشعار
چند غزل از این مجموعه را بهاختصار بررسی میکنم. اولین غزل با اسم «لویی بریل» است. چند بیت آن را گزینش کردم:
لویی ستاره بود، سراپا بریل شد
برجسته شد به خاطر ماها بریل شد
انگشتهای خستۀ ما را قطار کرد
وقتیکه ریل روی مقوا بریل شد
با ما هلن کلر به تماشا رسیده بود
در واگنی که فلسفۀ ما بریل شد
در ایستگاه مصر پر از رودکی شدیم
آن روزها که دفتر طاها بریل شد
لویی بریل بنیانگذار خط بریل که موجب تحول در آموزش و پرورش نابینایان شد، میگوید ستارهای است که برای نجات و پیشرفت نابینایان راهی (ریلی) را ابداع کرده و خودش روی این ریل حرکت کرده و دیگران را هم به حرکت واداشته است.
لویی بریل حس لامسه را بهجای حس بینایی نشاند و از حس لامسه برای خواندن و نوشتن بهره گرفت. شاعر در این بیت به این نکته اشاره میکند:
انگشتهای خستۀ ما را قطار کرد
وقتیکه ریل روی مقوا بریل شد.
اینکه انگشت و لامسه قطار و ریل، خط بریل بشود، بیانگر تسلط شاعر بر آرایههای لفظی و معنوی و استفادۀ هوشمندانۀ او از کلمات و آرایهها است.
اکنون به چند نکته در این تعابیر میپردازیم.
- انگشت خسته حاکی از دشوار بودن خط بریل و سختی فراگیری آن است، ولی نابینایان این عملیات دشوار را با پشتکار و ممارست یاد گرفتهاند.
- قطار شدن انگشت گویای این است که به کار بردن لامسه و خواندن و نوشتن با لامسه به حرکت و پویایی و پیشرفت میانجامد، مانند قطار که وسیلهای برای حرکت است. همچنین قطار وسیلۀ مدرن و خط بریل برخوردار از فناوری مدرن است، پس لامسه و خط بریل همچون قطاری است که نابینا بر آن سوار میشود و به مقصد دلخواهش سفر میکند.
- در اینجا ریل که سازهای از فلز و چوب و جادهای است و قطار از روی آن حرکت میکند، گویای واقعیتهای خارجی مثل میز، صندلی، لباس، میوه و…است که روی مقوا (کاغذ خط بریل) ترسیم یا با نقطههای برجسته نوشته میشود و این واقعیتها و حقایق به بریل، یعنی به واژههای بریل تبدیل میشود. میز موجود در اتاق وقتی روی کاغذ نوشته میشود، رنگهای ترسیمشده روی کاغذ است، نقطههای بریل هم برگردان حقایق موجود در جهان است که روی مقوا ترسیم شده است.
- ریل راهآهن نسبت به سطح زمین برجستهتر است و برآمدگی دارد؛ همینطور نقطههای بریل و خط بریل برجسته است؛ ازاینرو تشبیه این دو به یکدیگر گویای خلاقیت شاعر است.
- هلن کلر ناشنوانابینای مشهوری است که با فراگیری خواندن و نوشتن از طریق خط بریل، در جهان مشهور شد. عصمتی در مصرعی میگوید: «با ما هلن کلر به تماشا رسیده بود» و در مصرع بعد میگوید: «در واگنی که فلسفۀ ما بریل شد».
هلن کلر بااینکه دومعلولیتی بود، ولی مثل نابینایان از طریق خط بریل مفاهیم را یاد گرفت، آگاه شد و بَصَریت یافت؛ گو اینکه بهرغم نابینایی جهان را تماشا میکند. کلر و ما، نابینایان، در یک مجموعۀ همسرنوشت، خواستهها و اندیشههای خود را با خط بریل بیان میکنیم.
«در ایستگاه مصر پر از رودکی شدیم/ آن روزها که دفتر طاها بریل شد»، آوردن مصر کنار رودکی، استفاده از ایهام متضاد است. مصر کشوری عربی و رودکی اهل ایران و بخارا و احیاگر زبان فارسی است، اما نابینایان در این تضاد، در استفاده از خط بریل مشترک و همکار و همسرنوشت میشوند؛ چراکه خط بریل توانایی دارد که رودکیها پرورش دهد. میدانیم که طاهاحسین از نابینایانی است که در سوربن فرانسه تحصیل کرد و دکترا گرفت. او کارنامۀ پرباری دارد و به مدارج عالی استاد دانشگاه، وزیر علوم و…رسید. عصمتی از تعبیر «دفتر طاها بریل شد» استفاده کرده است، یعنی کارنامه و شهرت طاهاحسین بهخاطر خط بریل است.
از این غزل فقط چهار بیت را توضیح دادم تا نشان دهم این اشعار چقدر عمیق و پر است از آرایههای لفظی و معنوی و ترکیبهای پیچیده و خلاقانه.
«شعر تازه» عنوان شعر دیگری در این مجموعه است که روی بریل بسیار تکیه کرده است. دو بیت از این شعر است:
شعر، این همیشه قند پارسی
در کنار استکان بریل شد
روزگار شعر تازهای سرود
بوی جوی مولیان بریل شد
نابینایان میتوانند شعر فارسی را که به دلیل لطافت به قند توصیف شده است، توسط خط بریل بیاموزند. فراگیری شعر فارسی توسط نابینایان با تعبیر «در کنار استکان بریل شدن» بیان شده است.
عصمتی در بیت «روزگار شعر تازهای سرود/ بوی جوی مولیان بریل شد» این مفهوم را ترسیم میکند که شرایط جدید جهانی نابینایان را وادار کرده است شعر کهن فارسی را با فناوری مدرن و خط بریل بسرایند، بخوانند و بنویسند.
اشعار این مجموعه مثل دیگر غزلها و رباعیهای عصمتی زیبا و آموزنده است. سزاوار و شایسته است در مراکز نابینایی این اشعار آموزش داده و به بحث گذاشته شود. همچنین در شبکههای اجتماعی توسط کارشناسان بررسی شود؛ چراکه به آموزش و فهم ابعاد ادبی، زیباییشناختی، درونمایههای اجتماعی و فنی اشعار شاعران نابینا کمتر توجه شده است.
بااینکه زمان زیادی از نشر این کتاب نگذشته است، ولی در وبگاهها و شبکههای مجازی، دهها خبر و گزارش دربارۀ این کتاب منتشر شده که گویای نفوذ و جذابیت آن میان اقشار مختلف جامعه است.