به قلم شما

موسی عصمتی

0

سردبیر

 

قطعه‌شعر سپیدی که پیش رو دارید، سرودۀ جناب آقای «موسی عصمتی»، شاعر نام‌آشنا و خوش‌قریحه نابینای خراسانی است. عصمتی این شعر را به مناسبت روز جهانی ایمنی عصای سفید، برای انتشار در اختیار ماهنامۀ نسل مانا قرار داده است. از داشتن چنین خوانندگان و همراهانی به خود می‌بالیم و از ایشان به‌خاطر این تحفۀ گران‌سنگ، سپاس‌گزاریم.

موسی عصمتی

محکوم

در جاده‌ای تاریک

با ستارگانی خاموش

محکومم

که عینک دودی بزنم

و عصایی به دست بگیرم

تا

پانزده اکتبر هر سال

روزنامه‌ها مرا

با خطّی برجسته بنویسند

محکومم

که عقاب‌های چشمانم

به لانه برنگشته باشند

و گنجشکان

در جای خالی آنها

تخم بگذارند

و مرثیه بخوانند

برای پرهایی که ریخته است

برای عقاب‌هایی که دیگر نیست

محکومم

به چاله‌های شهرداری

با دست و پای زخمی

در نزدیکی خیابانی

که از چاه‌های عمیق شهردار

رونمایی می‌شود

محکومم

به سرشکستگی

در مقابل داربست‌ها

وقتی راه… که نه!

دارِ مرا بسته‌اند

و من

با سیلی داربست‌ها

صورتم را سرخ می‌کنم

محکومم

به عصایی که سفید است

و حال اژدها شدن ندارد

و گاهی

درگذر از جویی حقیر

روسیاه می‌ماند

محکومم

به ایستادن طولانی

کنار خیابان

وقتی که عجله‌ام

زیر سر هیچ شیطانی نیست

محکومم

دوچرخه توی پیاده‌رو را

جعبه جلوی مغازه را

تنه بزنم

بیندازم

دو بار عذر بخواهم

دو بار

«کوری؟

مگر نمی‌بینی؟»

را لبخند بزنم

محکومم

روزه سکوت بگیرند

بعضی‌ها

وقتی از کنارم می‌گذرند

و

در فلکۀ راهنمایی[1]

سؤال‌هایم

از رهگذران عجول

به مقصدی نرسد

محکومم

چهره مادرم را

از یاد برده باشم

و عکس معصوم دخترکانم

از آلبوم خاطراتم

برداشته شده باشد

و من

محکومم

که محکوم بمانم

بی هیچ تجدیدنظری

به جرمی که نمی‌دانم

و به گناهی که…

 

            موسی عصمتی

  1. نام میدانی در شهر مشهد

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

حاصل عبارت را در کادر بنویسید. *-- بارگیری کد امنیتی --