بیش از یک سال است کمپین حمایت از حقوق معلولان اقدام به برگزاری تجمعاتی برای احیای حقوق افراد دارای معلولیت، بهویژه اجرای قانون حمایت از حقوق معلولان کرده است. به بهانۀ فراخوانهای اخیر کمپین و نوع مواجهۀ گروههای مختلف دارای معلولیت و حاکمیت با این فراخوانها، در این یادداشت به تبیین چرایی عدم حضور فراگیر گروههای مختلف افراد دارای معلولیت در این تجمعات، تأثیر مشارکت سازمانهای مردمنهاد در این میان و فواید فراخوانهای اینچنینی خواهیم پرداخت.
چرایی عدم مشارکت فراگیر معلولان در تجمعات سراسری این قشر
کمپین حمایت از حقوق معلولان در ماههای اخیر اقدام به برگزاری تجمع در مقابل مجلس شورای اسلامی، سازمان بهزیستی کشور، سازمان برنامه و بودجه و نهاد ریاست جمهوری بهمنظور جلب نظر و توجه مسئولان نسبت به حق و حقوق افراد دارای معلولیت، بهویژه اجرای بیقید و شرط قانون حمایت از معلولان کرده است. این تجمعات با فراز و نشیبهای فراوانی روبهرو بوده است. برخی اوقات و در برخی استانها مشارکت گروههای مختلف افراد دارای معلولیت را به دنبال داشته است و از برخی از فراخوانها هم استقبال چندانی به عمل نیامده است. تا یکیدو ماه گذشته، عمده تجمعات معلولان در شهرهای مختلف بهصورت مسالمتآمیز برگزار میشد، اما در چند تجمع اخیر حداقل در تهران این تجمع از سوی نیروی انتظامی به خشونت کشیده شده است. هرچند تغییری در شعارهای تجمعکنندگان به وجود نیامده و شعارها و خواستههای شرکتکنندگان عمدتاً مبتنی بر مطالبات معیشتی بوده است، اما فراگیر شدن این تجمعات در شهرهای مختلف ایران و پوشش گستردۀ رسانههای خارج از کشور باعث شده حاکمیت در مقایسه با سالهای قبل، حساسیت بیشتری نسبت به تجمعات معلولان نشان دهد.
پرسشی که مطرح میشود این است که چرا بهرغم مشکلات فراوان معیشتی که معلولان با آن دستبهگریبان هستند، این افراد رغبت چندانی برای مشارکت در این فراخوانها از خود نشان نمیدهند؟ چرا جامعۀ نابینایان کشور به نسبت سایر گروههای افراد دارای معلولیت حضور کمرنگتری در تجمعاتی از این دست دارند؟ به اعتقاد نگارنده، افزایش تعداد فراخوانها و کاهش فاصلۀ زمان برگزاری آنها، باعث شده این تجمعات برای بسیاری تکراری به نظر برسد. ضمن آنکه ساعت حضور افراد در فراخوانها معمولاً در نیمروز و در ساعات اداری انتخاب میشود؛ بنابراین بسیاری از افراد که شاغل، دانشجو یا دانشآموز هستند، درعمل امکان مشارکت مستمر در این فراخوانها را ندارند. عامل دومی که باعث شده است بسیاری از افراد علاقهای برای شرکت در این تجمعات نداشته باشند، نوع بیان مطالبات از سوی سران کمپین است که روی گرسنگی معلولان و خانوادههای آنها دست گذاشته است. این نوع بیان مطالبات قطعاً در شأن معلولان کشور نیست. معلولانی که کمرشان در شرایط کنونی کشور و مشکلات عدیدۀ اقتصادی در حال خرد شدن است، همواره سعی کردهاند صورت خود را با سیلی سرخ نگه دارند. اساساً این مسئله همواره جزءِ فرهنگ ایرانیان بوده است و اینکه بهصراحت در شعارها مطرح شود که معلولان و خانوادههایشان گرسنه هستند، علیرغم اینکه در اصل ماجرا تفاوتی ایجاد نمیکند، قطعاً برای بسیاری خوشایند نیست. از سویی دیگر، این واقعیتِ انکارناپذیر، یک هشدار برای مسئولان کشور محسوب میشود. افرادی که جز مستمری هفتصد هزار تومانی و یارانۀ دولت هیچ درآمد دیگری در ماه ندارند و این مبلغ تنها کفاف نهایتاً یک هفتۀ زندگی آنها را میدهد، گزینۀ دیگری جز حضور در خیابان ندارند. مسئولان باید از روزی بترسند که میلیونها نفر از افرادی که در سالهای اخیر فرسنگها به زیر خط فقر سقوط کردهاند، گزینۀ دیگری جز حضور در تظاهرات خیابانی نداشته باشند. از سویی بسیاری از معلولان هستند که موقعیت اجتماعی خوبی دارند و به مشاغل مناسبی نیز رسیدهاند و بهتبع آن، درآمد بسیار بالایی نیز دارند؛ از این رو به اعتقاد نگارنده، کمپین باید بر همان اجرای مواد مختلف قانون حمایت تأکید و اجرای بیقید و شرط مواد مختلف قانون را از مسئولان طلب کند؛ به این ترتیب شاید بتواند بدنۀ جامعۀ معلولان و نخبگان آن را برای حضور در این تجمعات ترغیب کند. نابینایان، از میان تمامی گروههای افراد دارای معلولیت، کمترین حضور را در این تجمعات دارند که درخصوص چرایی این عدم مشارکت، باید گفت تجربۀ سالهای قبل نشان داده نابینایان عمدتاً در برنامهها و فراخوانهایی مشارکت و کنشگری بیشتری از خود نشان میدهند که سازماندهندۀ آن برنامه از میان خود نابینایان باشد؛ بنابراین چون بدنۀ مدیران کمپین از میان معلولان جسمی و حرکتی است، علیرغم آنکه منافع حضور پررنگ در این فراخوانها، شامل تمام اقشار معلولان خواهد شد، نابینایان در آن حضور چشمگیری ندارند و سمنهای این قشر نیز از خود کنشگری چندانی نشان نمیدهند.
عدم مشارکت سازمانهای مردمنهاد در تجمعات معلولان
یکی دیگر از عواملی که باعث شده جامعۀ معلولان در فراخوانهای کمپین مشارکت نداشته باشد، عدم پشتیبانی و حمایت انجمنهای ویژۀ معلولان از این فراخوانها است. دلیل این موضوع نیز به نوع مراودۀ این انجمنها با سازمان بهزیستی و سایر نهادهای حاکمیتی که از آن مجوز گرفتهاند برمیگردد. چون بسیاری از انجمنها بهخاطر مواردی همچون اندک درآمدهای گاهوبیگاه و محل استقرار دفترشان، خود وامدار بهزیستی هستند، نمیتوانند در مواقع اینچنینی از خود کنشگری چندانی نشان دهند، بهویژه مدیران انجمنها در شهرهای کوچک از این نظر بیشتر در مضیقه هستند. فلسفۀ تشکیل سازمانهای مردمنهاد باید بر پیگیری و احیای حقوق جامعۀ هدف تمرکز داشته باشد و ماهیت وجودی آن بر این اصل استوار است، اما بسیاری از انجمنها سعی میکنند ادامۀ حیات خود را مدنظر داشته باشند؛ تا اینکه با شرکت در فراخوانهایی از جنس کمپین، رابطۀ خود با بهزیستی یا سایر ارگانهای دولتی را دچار خدشه کنند. کمپین نیز باید بداند مادامیکه فراخوانهای خود را هماهنگ با انجمنهای بزرگ در استانها ترتیب ندهد و از حمایتهای لجستیکی و نیروی انسانی این انجمنها بهره نگیرد، نمیتواند جمعیتهای هزاران نفری را سازماندهی کند و در خوشبینانهترین حالت، جمعیت تجمعکنندگان از مرز چندصد نفر فراتر نخواهد رفت. چون به گمان مدیران دولتی فعالیتهای کمپین علاوهبر پیگیریهای معیشتی جنبۀ سیاسی نیز پیدا کرده است، انجمنهای معلولان سعی میکنند خود را از این فضا دور نگه دارند تا انگ شرکت در تجمعات سیاسی و غیرقانونی به آنها زده نشود. بهطورکلی حالا که مجموعهای مانند کمپین پا پیش گذاشته تا کاری برای احیای حقوق معلولان در سطح کشور انجام دهد و یکی از مؤثرترین راهها در این میان را برگزاری تجمعات سراسری میداند، انجمنهای افراد دارای معلولیت نیز باید با این مجموعه ارتباط بگیرند و این تجمعات را به سمت و سوی بهتری هدایت و بهصورت هدفمندتری سازماندهی کنند.
فواید برگزاری تجمعات کمپین در شهرهای مختلف ایران
بسیاری اعتقاد دارند ادامۀ تجمعات کنونی هیچ دستاوردی برای افراد دارای معلولیت ندارد و حکومتی که معلولان را بهمانند شهروندان درجۀ دوم و سوم نگاه میکند، هیچگاه حاضر نخواهد شد حقوق آنها را تمام و کمال پرداخت کند؛ همانگونه که مسئولان سازمان برنامه و بودجه در پاسخ به مدیران کمپین مبنی بر اجرای کامل قانون حمایت از معلولان و اجرای مادۀ 27 این قانون، بهصراحت اعلام کردهاند پولی در بساط ندارند و در سال جاری و سال آینده، امکان اجرای این مادۀ قانونی را ندارند. برخلاف نظر این قشر، به اعتقاد نگارنده، کنشگریهای کنونی، حتی اگر در اجرا دستاورد مشخصی بههمراه نداشته باشد، میتواند در کوتاهمدت یا میانمدت حساسیت مسئولان در قبال معلولان را برانگیزد و چون مطالبات آنها پیرو قوانین موجود کشور است، مسئولان را مجبور میکند دستکم بخشی از مطالبات معلولان را عملیاتی کنند؛ درواقع تداوم اعتراضهای موجود و حقطلبی معلولان برای احیای حقوق خود قطعاً اثرات مثبت بیشتری را برای این جامعه میتواند به دنبال داشته باشد. تظاهرات پراکندۀ کنونی، بهمانند سنگر تدافعی عمل میکند که تداوم آن، حتی در سطح محدود میتواند معلولان را در قبال اجرای قوانین حداقلی بیمه کند. چنانچه همین سنگر و مطالبهگری معلولان بهطورکلی از بین برود، مسئولان با فراغ بال معلولان را کنار میگذارند و حق و حقوق آنان را در قوانین بودجۀ سالانه کشور، بهکلی، نادیده خواهند گرفت؛ بنابراین اگر مدیران کمپین به دنبال اثربخشی بیشتری از برگزاری تجمعات اعتراضی کنونی هستند، باید با برنامهریزی دقیقتر، مشارکت تمامی گروههای معلولیتی، نخبگان آنها و سازمانهای مردمنهاد این قشر را نیز همراه خود کنند تا با برگزاری تجمعات بزرگتر و راهپیماییهای دههاهزار نفری بتوانند حقوق شهروندی خود را با قدرت بیشتری از مسئولان مطالبه کنند.