با یک بررسی ساده به دست آمد که حدود دویست ضربالمثل داریم که کلیدواژههای نابینا، کور، بصیر و چشم در آنها به کار رفته است. این آمار گویای این نکته است که نابینایی نسبت به معلولیتهای دیگر بیشتر مورد توجه بوده است، اما الآن نمیخواهیم از اهمیت نابینایی بحث کنیم؛ فقط میخواهم ضربالمثلهای نابینایی را از نگاه فرهنگی تحلیل کنیم.
محتواسنجی یا تحلیل محتوایی
متن برخی از ضربالمثلها پیام مثبت و گاه مفاد منفی دارد. مثبت یا منفی بودن به دلیل آموزنده بودن و تأثیر سازنده داشتن در زندگی عموم مردم یا نابینایان یا مخرب و غیر انسانی بودن است. اگر مفاد ضربالمثلی بهگونهای باشد که افراد بتوانند برای هجو، مسخره کردن و تحقیر استفاده کنند، اینگونه ضربالمثلها محتوای منفی دارند، ولی اگر برای تحریک به سوادآموزی، آگاهیبخشی و افزایش عبرت و درستآموزی باشد، محتوای مثبت دارند.
ضربالمثلهایی هم هستند که قابلیت دوگانه دارند و میتوان هم برای اهداف منفی هم مثبت به کار برد. ضربالمثل «کور کور را پیدا میکند، آب گودال را» در موارد منفی و مثبت به کار میرود. این ضربالمثل در توصیف کسی که دنبال رفیق ناباب و فاسد رفته است، گفته میشود و همچنین در توصیف جوانی که همسر مناسب خودش را پیدا کرده است نیز همین ضربالمثل را میگویند.
ضربالمثل «کور به کار خود بینا است» رویکرد و نگاه مثبت دارد و مفادش این است که فرد نابینا در همۀ امور نادان نیست، بلکه در کارهایش بینایی و بصیرت دارد و فقط در فقدان حس بینایی با دیگران متفاوت است؛ بهعبارتدیگر حس بینایی ندارد، ولی عاقل است و قدرت تعقل و تشخیص دارد.
استفاده ابزاری
مخاطب اصلی و واقعی بعضی ضربالمثلها نابینایان نیستند، بلکه خطابش عموم مردم هستند، مثلاً «کوری عصاکش کور دیگر بُوَد» دربارۀ مردمی است که ناتوان از انجام کارهایی هستند یا توانایی راهنمایی را ندارند، ولی اقدام به انجام آن کارها یا راهنمایی میکنند. در این ضربالمثلها از کور یا بیچشم و امثال اینها استفادۀ ابزاری شده تا پیامی را برساند. این کلیدواژهها در این ضربالمثلها نقش عاریتی و استعارهای دارند. در ضربالمثل مزبور، کور اول در معنای کسی است که توهم راهبری و پیشبرد را دارد و کور دوم در معنای افرادی است که عِنان و سرنوشت و امور خود را ناآگاهانه به دست آدم بیعرضه دادهاند.
ضربالمثلها نقش واسطه و ابزاری در ساخت و تولید تفکر، ایجاد رفتارهای اجتماعی و نیز در گسترش و تعمیق ارتباطات اجتماعی دارد. ضرورت دارد پژوهشگران کمک کنند تا در این زمینه کارهای فرهنگی بیشتر انجام شود.
به ساختار و مفهوم این ضربالمثلها فکر کنید، به نظر میرسد اینگونه عناصر زبانی میتوانند چهرۀ زیباتری از نابینایان عرضه کند:
ـ کور را به چراغ چه حاجت؟ یعنی نابینا کمتر از افراد عادی وابسته است و میتواند مستقل کارهایش را انجام دهد.
ـ کور و پشیمانی؛ گویای احتیاط و حزم و دوراندیشی نابینا است؛ بنابراین کارهایی را انجام میدهد که به خطا نیفتد و دچار پشیمانی نشود.
ـ کور خودمم و بینای مردم؛ نابینایی شخصی است، ولی در جامعه مثل دیگران بینا هستم.
ـ کوری به از نادانی؛ جهل بدترین صفت است؛ کنایه از اینکه نابینا دانایی دارد و میتواند راه را از چاه تشخیص دهد.
ـ چشم شور شتر را به دیگ، آدم را به گور میکند؛ ممکن است کسی بینا باشد، ولی مخرب و زیانآور است.
ـ دیدهبانی مَجو ز دیدۀ کور؛ یعنی کسی که نابینا است در کار مردم سرک نمیکشد و فضولی نمیکند و جاسوس نیست.
اینها نمونههایی است که گاه بهعنوان عناصر زبانی منفی و برای تخریب استفاده شده است، ولی میتواند بهعنوان یک عنصر زبانی مثبت و سازنده هم استفاده شود.
نقش اجتماعی
جامعه مثل ساختمان از عناصر و مصالحی تشکیل شده که هرچه به هم چسبیدهتر و پیوند آنها بیشتر باشد، استحکام آن جامعه افزونتر و درنتیجه پیشرفت و کارایی آن بهتر و گستردهتر است. جامعۀ نابینایان نیز از این قاعده مستثنا نیست و توصیه شده است با اِعمال روشهای مختلف پیوندها، تعاملات و ارتباطات اجتماعی را در این جامعه افزایش داد.
گفتگو، گسترش فولکلور و هنر روشهایی برای تحکیم جامعه است و ضربالمثلها یکی از عناصر فولکلور هستند. با ضربالمثلها بهتر و زودتر میتوان نیتها و مقصود خود را به مخاطبان فهماند؛ از این رو تفهیم و تفاهم و مفاهمۀ عمومی و فهم جمعی با استفاده از ضربالمثلها تحقق مییابد.
بااینکه فرهنگ فارسی نسبت به ضربالمثلهای نابینایان و تا حدی دیگر معلولان غنی است، ولی متأسفانه کمتر به آن توجه شده است و پژوهشگران تاکنون دربارۀ ضربالمثلهایی با موضوع معلولیت و نابینایی کتاب و مقالهای عرضه نکردهاند؛ برعکس در فرهنگ انگلیسی، دهها تحقیق و صدها کتاب و مقاله و پایاننامه عرضه شده است. ضربالمثل انگلیسی با واژههای Proverbs، saying، byword و adage بیان میشود و چندین عنوان کتابِ فرهنگ ضربالمثلهای نابینایی در اروپا و آمریکا منتشر شده است. در مقالهای مستقل این آثار انگلیسی را معرفی و بررسی میکنم، اما در این مقاله فقط ضربالمثلهای فارسی و به دلیل قرابت و پیوند دو فرهنگ فارسی و عربی تا اندازهای ضربالمثلهای عربی را هم تبیین میکنم.
نابینایان مثل هر قشر اجتماعی دیگر به ارتباطات دو سویه و تعاملات دو طرفه با دیگر اقشار جامعه نیاز جدی و مبرم دارند. هر مقدار روابط جامعۀ نابینایی با عموم مردم اعم از معلم، استاد، خیاط، نانوا، راننده تاکسی و… بیشتر و بهتر شود، پیشرفت این جامعه زودتر و سریعتر تحقق مییابد، اما گسترش ارتباطات جامعه هدف با مردم به مؤلفههای بسیار بستگی دارد که یکی از آنها خوشزبانی و گفتار نیک مردم است. مردم اگر ضربالمثلهای مثبت و سازنده به کار ببرند و از کاربرد ضربالمثلهای منفی اجتناب کنند، حتماً ذهنیت دو طرف نسبت به یکدیگر بهتر و تعاملات سازندهتر خواهد شد؛ بنابراین لازم است دربارۀ ضربالمثلها تحقیق و در این باره بیشتر مقاله و مطلب منتشر و اطلاعرسانی گستردهتر شود تا بهمرورزمان، فرهنگ عامیانه تهذیب و پاکسازی گردد و عناصر مطلوب زبانی جایگزین شوند.
پیشگیری از بدآموزی زبانی
ضربالمثل آینۀ تفکرات و ذهنیات و رفتارهای مردم است. بر این اساس ضربالمثلها گاه محتوای منفی و بدآموز دارند و کاربردشان بهمنظور تفهیم ایدهای منفی است؛ برای مثال مردمی هستند که به ناتوانی نابینا و معلول باور دارند و برای تفهیم این طرز فکرشان از ضربالمثلهایی استفاده میکنند که چنین محتوایی دارند.
برخی دانشگاههای غربی، تحقیقاتی دربارۀ ضربالمثلهای با بار منفی انجام داده و تلاش کردهاند ضربالمثلها را پالایش کنند یا حداقل به مردم یاد دهند از چه ضربالمثلهایی استفاده کنند تا مانع تأثیر منفی آنها شوند.
ضرورت دارد فرهنگ فارسی، بهویژه فرهنگِ عامیانۀ مردم ویرایش و پالایش شود و ضربالمثلهایی که ترویج مفاهیم ضد انسانی دربارۀ نابینایان دارد حذف و بهجای آنها ضربالمثلهایی که بر تواناییها و جنبههای انسانی نابینایان تأکید دارند گسترش پیدا کنند.
برخی هرگونه فکاهیات، طنز و شوخطبعی را نسبت به نابینایان با برچسب توهین و بیاحترامی رد و نفی میکنند، اما باید متوجه باشیم که زبان خشک و غیر نمکین و خالی از عناصر خنده و شادابی جذابیت ندارد؛ درنتیجه چنین زبانی نمیتواند روابط نابینایان و مردم را گسترش دهد. در بسیاری از مواقع یک مقام سیاسی یا یک ثروتمند از چربزبانی و یک لطیفه دربارۀ نابینایی شاد شده و تصمیم بسیار مهم و اساسی گرفته و به این جامعه کمک قابلتوجهی کرده است؛ از این رو نابینایان نباید از طنز و فکاهیات و شیرینزبانیها در مورد خودشان واهمه و نگرانی داشته باشند؛ چراکه اینگونه کاربردهای زبانی در بین همۀ اقشار جامعه و حتی در مورد اقوام مختلف رواج دارد و کسی هم ناراحت و نگران نمیشود. مهم این است که زبان را از تحقیر و بیاحترامی پاکسازی کرد یا مانع نهادینه شدن عناصر زبانی تحقیرآمیز شد. یک راه آن هم این است که خود نابینایان تلاش کنند زبان شیرین همراه با طنز و فکاهی داشته باشند، از عبوس و خشک بودن فاصله بگیرند و با مردم با جذابیت و شادابی ارتباط برقرار کنند.
مآخذ
ـ ابراهیم شکورزاده، ده هزار مثل فارسی (مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی)، 1372.
ـ محمد نوری و منصور شادکام، دایرةالمعارف نابینایی و نابینایان (تهران: توانمندان)، 3 جلد، 1402، 1266 ـ 1272.
ـ«معجم الامثال العربیه»، www.noor.book.com
ـProverbs about Blind: spciol Dictionery, www.oxfordreferences.com.
– Proverbs pictionery, www.unisa.ac.za.com.