رامون فانتانز: کمک درمانگر رسمی نیمه‌بینا

میرهادی نایینی‌زاده

0

مطلبی از بخش مشاغل سایت NFB

نوشته دبرا کندریک:

من از وقتی که عهده‌دار نوشتن درباره مشاغلی شدم که نابینایان و کم‌بینایان، آن را در دست می‌گیرند، هر بار تحت‌تأثیر یک کشف تازه قرار می‌گرفتم؛ اما مورد رامون را می‌توانم مؤثر‌ترین یافته خودم در میان آنها قلمداد کنم. تنها راهی که دقیقاً اهمیت کار یک کار درمانگر برای شما روشن می‌شود، این است که خودتان یا یکی از نزدیکانتان توانسته باشید با یاری او به زندگی مستقل خود برگردید. اگر شما نمی‌دانید این افراد دقیقاً چه کار مهمی انجام می‌دهند، برای یادگیری مهیا شوید. رامون (به‌اختصار ری) از بدو تولد دچار آب‌مروارید بود و عصب بینایی او هرگز رشد کافی نکرد. او ۹ سال ابتدای تحصیل خود را با کمک یک معلم تلفیقی در منهتن گذراند و پس از آن در مدرسه نابینایان لیول در برانکس ادامه تحصیل داد. او برای خواندن، از کتاب‌هایي با خط درشت استفاده می‌کرد. برای رفت‌وآمد نیز از عصای سفید بهره می‌برد؛ هرچند که به آن در مکان‌های آشنا یا محل کار خود احتیاجی نداشت.

پس از اتمام دوران تحصیل، باید به فکر کاری می‌بود. بعد از یک دوره نا‌موفق یک‌ساله در تحصیل پردازش داده‌ها، ری توانست علاقه اصلی خود را پیدا کند. کالج انجمنی لاگاردیا یک دوره  دو‌ساله برای تربیت کمک‌کاردرمان‌گر برگزار می‌کرد و ری از همان زمان ثبت‌نام فهمید این کار دقیقاً همان چیزی است که او می‌بایست آن را پیگیری کند.

او در دوران تحصیل دچار چالش‌هایی هم شد؛ یک‌بار مجبور شد یکی از واحدها را دوباره پاس کند؛ یک‌بار هم  باگ کامپیوتری، تمام زحمات یک شب او را بر باد داد. به همین دلیل، ری موفق نشد پژوهش خود را به‌موقع تحویل بدهد. البته مشکل اصلی این بود که او نمی‌دانست این حق را دارد که به‌عنوان یک دانشجوی معلول، درخواست وقت اضافه برای امتحان خود را به دانشگاه اعلام کند یا خیر. بااین‌حال، ری بر تمام مشکلات چیره شد و توانست بااراده خود مدرک کمک‌کار درمان‌گری را دریافت کند.

مشاغل اولیه ری بیشتر قراردادهایی بودند که با درمانگاه‌های مختلف و با شرایط متنوع حقوقی بسته می‌شدند. اما ترجیح او یک کار تمام‌وقت در یک بیمارستان بود که بتواند شرایط مالی با‌ثباتی را برای او تأمین کند. او با اشتیاق پذیرفت با حقوق و مزایایی کمتر از قراردادهای پیشین خود، در بیمارستانِ سانی دان استیت مشغول به کار شود. او حتی بعد از گذشت ۲۵ سال از این تصمیم خود پشیمان نیست.

مسافت میان خانه و محل کار ری حدود یک ساعت و نیم بود؛  اما سرویس مخصوص معلولین این فاصله را کمتر و ساده‌تر می‌کرد. او معمولاً صبح با سرویس سر کار می‌رفت و عصر با قطار به خانه بر‌می‌گشت. او به یک کارمند متعهد تبدیل شده بود که پنج‌روز در هفته کار می‌کرد و از حقوق و مزایای ثابتی هم برخوردار بود. ری به‌زودی توانست با کسب رضایت همکاران و متقاضیانش کارایی خود را در حرفه تازه خود اثبات کند.

وظایف شغلی ری:

مراجعین ری در رنج سنی بیست تا هشتاد سال هستند  که با نیازها و شرایط متنوعی به کاردرمان‌گر روی می‌آورند. او با بیمارانی سروکار دارد که مجبور شده‌اند زانو، لگن، و شانه خود را تعویض کنند؛ بیمارانی که تجربه سکته و تصادف را پشت سر گذاشته‌اند، از دیگر مراجعینِ او به شمار می‌روند. گاهی اوقات کسانی به ری مراجعه می‌کنند که مجبورند از یک دست یا یک پای خود استفاده کنند یا باید استفاده از واکر و صندلی چرخ‌دار را شروع کنند. ری با مهارت کامل می‌تواند به این افراد آموزش دهد چطور باید این کارها را با ایمنی کامل انجام دهند.

در بسیاری از مواقع، او باید کمک کند افراد بتوانند از ابزارهایی مانند صندلی توالت تاشو، صندلی‌های دوش یا صندلی‌های چرخ‌دار در بهترین و مؤثر‌ترین شکل ممکن استفاده کنند. او می‌داند ممکن است روش استفاده هر کس با سایرین تفاوت قابل‌توجهی داشته باشد و وظیفه او این است که کارآمدترین شکل آموزش را برای هر کس پیاده‌سازی کند. از کارهای روزمره او یاددادن فعالیت‌های ساده زندگی مانند پوشیدن و در آوردن انواع لباس به کسانی است که انجام این کارها برایشان راحت نیست.

مراجعین ری معمولاً متوجه کم‌بینایی او می‌شوند؛ اما او یک روش مشخص برای برخورد با آن‌ها را پیش نمی‌گیرد؛ او برای دیدن و پیداکردن ابزار کار خود به زمان بیشتری نیاز پیدا می‌کند. این چیزی نیست که از چشم مراجعین پنهان بماند. اما خود ری معتقد است كه این موضوع واقعاً اهمیت خاصی در انجام وظایف کاری او ندارد.

همکاران ری معتقدند کم‌بینایی او یک مزیت محسوب می‌شود؛ آن‌ها می‌گویند: «هر زمانی که یک مراجع نابینا یا کم‌بینا به بیمارستان ما معرفی می‌شود، حتماً ما او را به ری ارجاع می‌دهیم تا علاوه بر خدمات توان‌بخشی ضروری، اطلاعاتی در باره کتاب‌های صوتی یا درشت‌خط هم به او ارائه شود.» یکی دیگر از ویژگی‌هایی که ری را در کارش موفق‌تر می‌کند، اصالت پورتوریکویي او است. هر گاه یک بیمار با زبان اسپانیایی به بیمارستان می‌آید، رامون می‌تواند با اندک دانش خود از زبان اسپانیایی، ارتباط بهتری برقرار کند. رامون بزرگ شده نیویورک است و اسپانیایی را آن‌طور که دوست دارد، بلد نیست.

کاغذبازی‌هاي اعصاب خردکن:

وقتی ری کار خود را آغاز کرد، نوشتن گزارش کار هر بیمار برایش به‌آسانی امروز نبود. ازآنجاکه او نمی‌توانست مستقیماً پیشرفت هر بیمار و کار‌هایی که انجام داده است را روی نمودار مربوطه قرار دهد، مجبور بود با یک روش ابتدایی چرک‌نویس کار خود را تایپ کرده آنگاه در یک فرایند وقت‌گیر آنها را روی نمودار بازنویسی کند. بعضی وقت‌ها این کارِ ری همکارانش را هم اذیت می‌کرد؛ حالا که همه چیز الکترونیک شده است، ری هم از همان ابزاری استفاده می‌کند که همکاران دیگرش در اختیار دارند. نابرابری‌ها به کمترین حد خود رسیده‌اند. ری هم برای ثبت رکورد بیماران و افزودن ملاحظات خودش به آنها از یک کامپیوتر تحت ویندوز استفاده می‌کند که روی آن نرم‌افزار درشت‌نمایی نصب شده است. حالا که تشخیص‌های پزشکی و ملاحظات آن‌ها به صورت الکترونیک عرضه می‌شوند، روش کار ری هم کمابیش همان روش کار سایر همکارانش است.

مزایای کار:

کاردرمان‌گران در مراکز مختلفی مشغول به کار می‌شوند. برخی از آن‌ها کار در خانه را برای مراجعانشان پیش می‌گیرند و برخی دیگر در درمانگاه‌ها مشغول به این حرفه می‌شوند؛ برخی هم مانند ری ترجیح می‌دهند تمام‌وقت خود را در یک بیمارستان صرف این حرفه کنند. او برای اینکه در بیمارستان کار کند، دلایل خودش را دارد؛ سروکار داشتن رنج سنی متنوع و لذت‌بردن از پیشرفت بیمار پس از ۱۰ یا ۱۲ هفته، مهم‌ترین دلایل او برای این انتخاب هستند.

ترکیب کاری که دوست دارید و داشتن یک زندگی مطلوب و باکیفیت، حتماً یک موقعیت برد – برد خواهد بود. رامون خوشبخت است که کارش همیشه جذاب است و به واسطه همین کار او توانسته است سبک زندگی دلخواه خود را هم به دست بیاورد. او حالا خانه‌ای در کوینز نیویورک دارد. می‌تواند حامی دختر ۱۴ساله خود باشد، و یک‌ماه در سال هم از مرخصی با حقوق برخوردار شود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

حاصل عبارت را در کادر بنویسید. *-- بارگیری کد امنیتی --