عبور از مرزهای دیدن: مروری بر آثار دکتر سعید عباسپور

حسین آگاهی؛ کارشناسی‌ارشد زبان و ادبیات فارسی

0

معمولاً شنیده یا خوانده‌ایم که افراد نابینا برای انجام هر کاری، مجبورند چند برابر دیگران تلاش کنند و مهم‌تر از همه، ابتدا باید توانایی خود را به اثبات برسانند. پس از آن، اگر کارفرما، مدیر یا هر مقام بالادستی، مهر تأیید بر حضور فرد نابینا زد، موضوع به او سپرده می‌شود. در زمینه چاپ کتاب نیز این قاعده معمولاً صادق است؛ چرا که علاوه بر سختی‌هایی که برای همه نویسندگان وجود دارد، جلب اعتماد ناشران درباره توانایی یک فرد نابینا در خلق داستانی جذاب، اهمیت ویژه‌ای دارد. ناگفته نماند که این مشکلات عمدتاً در کشورهای جهان سوم دیده می‌شوند.

در ستون «رد پای نابینایان در آثار ادبی» این بار به سراغ نویسنده‌ای ایرانی و نابینا رفته‌ایم: آقای دکتر سعید عباس‌پور؛

سعید عباس‌پور، متولد سال ۱۳۳۸ در آبادان و ساکن تهران، داستان‌نویس معاصر ایرانی است. او کم‌بینا است و خود را نابینای فابریک نمی‌داند. عباس‌پور دکترای روان‌شناسی بالینی دارد و علاوه بر فعالیت در حوزه مشاوره جذب و آموزش نیروی انسانی در مراکز صنعتی، بیشتر به عنوان داستان‌نویس شناخته می‌شود.

از سال ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۴ سه مجموعه داستان از او منتشر شده که هر سه تجدید چاپ شده‌اند: «بوی تلخ قهوه»، «پیاده‌روی در هوای آزاد» و داستان بلند «صداهای سوخته»؛ این آثار به‌ویژه «صداهای سوخته» که اخیراً توسط نشرِ نی به چاپ دوم رسیده است، از جمله آثار مهم او به شمار می‌روند.

مضمون اصلی داستان‌های عباس‌پور، حول دنیای درونی انسان‌ها، رنج‌های ناگفته و تنهایی می‌چرخد. او برای بیان تفکرات و ذهنیات پیچیده شخصیت‌های داستانی‌اش، از ابزارهای گوناگونی بهره می‌گیرد.

در اطلاعاتی که در فضای مجازی از دکتر عباس‌پور موجود است گفته شده که: علاوه بر نویسندگی، سعید عباس‌پور در فیلم «شب‌های زاینده‌رود» به کارگردانی محسن مخملباف نقش‌آفرینی کرده، آواز می‌خواند و تاکنون چند کنسرت در داخل و خارج ایران برگزار کرده است. گفتنی است که صحت یا سقم این اطلاعات را نتوانستیم اثبات کنیم.

عباس‌پور از سال ۱۳۶۰ داستان‌نویسی را آغاز کرده و آثارش نشان‌دهنده تأثیر تجربیات شخصی بر داستان‌هایش است. او در مصاحبه‌ای با خبرگزاری ایسنا گفته است: «بسیاری از داستان‌های من واقعیت بیرونی ندارند، اما از خودم به داستان داده‌ام و شخصیت‌های داستان‌هایم تراشیده‌هایی از خودم هستند.»

کتاب «صداهای سوخته» او در سال ۱۳۸۳ موفق به کسب جایزه ناشران ایران، مهرگان، شد. عباس‌پور این کتاب را به زنده‌یاد استاد، محمدرضا شجریان تقدیم کرده و درباره تأثیر صدای او گفته است: «صدای شجریان برای من مسیح‌وار بود. در بهترین و بدترین شرایط، صدای او کمک‌دهنده بود و به من رشد داد. صدای او در سیر عاطفی شخصی‌ام نیز حضور داشت.»

اولین کتاب سعید عباس‌پور، «بوی تلخ قهوه»، مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه است که در سال ۱۳۷۹ توسط انتشارات نقش خورشید منتشر شد. در آغاز کتاب، مدیر انتشارات، امیرهوشنگ الله‌وردی، درباره روند چاپ این کتاب نوشته است که در ابتدا ناشر نسبت به نویسنده شناختی نداشت و ابتدا دست‌نوشته‌ها را خوانده و پس از بررسی چند داستان، به جذابیت آن‌ها پی برده است. گرچه در ابتدا قصد سرمایه‌گذاری مستقل ناشر وجود نداشت و ناشر و نویسنده به توافق رسیده بودند که به صورت مشترک این اثر منتشر شود؛ اما در نهایت، تصمیم بر آن شد که نقش خورشید خودش تمام سرمایه‌گذاری لازم را برای چاپ این اثر انجام دهد. امیرهوشنگ الله‌وردی در این باره می‌گوید: «عنوان “کاش یاسمن در زمستان می‌مرد” چشمگیر بود؛ اما قصه به دل ننشست. “یک کاف، بی‌سرکش” نفس را در سینه حبس می‌کرد. در “آینه” چهره‌ای دیگر نمایان بود. “خوشبختی” به دنیایی دیگر بردمان؛ دنیایی که به قدر یک دست دراز کردن به ما نزدیک بود و نمی‌دیدیمش. “بوی تلخ قهوه” بغضی دیرینه را در گلو می‌ترکاند. تلفنی خبر دادیم: آرزوی نشرش را داریم؛ اما فعلاً دستمان خالی‌ست. گفتند: نویسنده قصد سرمایه‌گذاری ندارد. بااین‌حال پنجشنبه شب بیایید با هم صحبت کنیم. پنجشنبه ساعت هشت و ده دقیقه کنار هم بودیم. سایه‌اش آشنا بود. گفت: مهم این است که علاقه‌مند به نشرش باشید و ما بودیم. قرار شد ناشر و نویسنده به طور مشترک سرمایه‌گذاری کنند. رفتیم و سرگرم آنچه می‌خواست کتاب بشود شدیم. گاه عبارت یا جمله‌ای خود داستانی بود؛ داستانی که سال‌ها می‌خواستیم بگویند و بشنویم که نمی‌گفتند و نمی‌شنیدیم. به “بوی نان تازه” رسیدیم؛ از خود شرممان شد. اینجا دیگر راه گریزی نبود. باید تکلیفمان را با این حرفه روشن می‌کردیم. گوشی را برداشتیم و گفتیم: ما ناشریم؛ با سرمایه خود به‌تنهایی کتاب را منتشر خواهیم کرد.»

در مورد کتاب بوی تلخ قهوه این نکته را نیز باید افزود که آگاهی پیشینی خواننده از نابینایی نویسنده، نگاهی دوگانه به اثر ایجاد می‌کند؛ از یک سو این امر به اثر هویتی منحصربه‌فرد می‌بخشد، زیرا هر داستان‌نویسی امضای خاص خود را دارد؛ و از سوی دیگر، توصیفاتی که عمدتاً مبتنی بر پنج حس به جز بینایی هستند، ممکن است برای برخی مخاطبان بینا جذابیت کمتری داشته باشد. بااین‌حال، این تجربهٔ متفاوت و آشنایی غیرمستقیم با جهان نابینایی، کتاب را برای گروه گسترده‌تری از خوانندگان ارزشمند و قابل‌توجه می‌سازد.

شایان‌ذکر است که تا کنون در مجموع چهار اثر به نام‌های بوی تلخ قهوه، پیاده‌روی در هوای آزاد، صداهای سوخته و راویان روایت تو از دکتر سعید عباس‌پور به چاپ رسیده‌اند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

حاصل عبارت را در کادر بنویسید. *-- بارگیری کد امنیتی --