وقتی صحبت از سازمانهای مردمنهاد در ایران، آن هم در حوزه آسیبدیدهگان بینایی به میان میآید، ناخودآگاه اولین چیزی که به ذهن متبادر میشود، رشد قارچگونۀ این انجمنها در سالهای اخیر است. انجمنهایی که تعدادشان در دو دهۀ اخیر شاید از مرز نود مؤسسه، انجمن، جامعه، کانون و بهطورکلی سمنهای مجوزدار هم گذشته باشد؛ سمنهایی که یا از وزارت کشور مجوز گرفتهاند یا زیر نظر بهزیستی، فرمانداری و بخشداری و نیروی انتظامی فعالیت میکنند. مجوز برخیهایشان دیگر منقضی شده و از بسیاری از آنها هم تنها در حد یک نام باقی مانده است. خیلیهایشان بهصورت خانوادگی و دورهمی اداره میشوند و نشانی از یک سازمان مردمنهاد حرفهای ندارند. برخی از این انجمنها با فعالیت محدود در سطح یک شهرستان یا استان تأسیس شدهاند و برخی هم تنها به علت منفعتهای شخصی ادامه فعالیت میدهند. ثمرۀ حیات چنین سمنهایی نهایتاً بیاعتبار کردن اقداماتشان نزد جامعه هدف و عدم مشارکت فعالانه نابینایان نخبه در این انجمنهاست. آن دستۀ انگشتشمار هم که فعالیتهای اثربخشی ارائه میکنند، بعضاً برنامه و اهداف مشخصی ندارند.
عدم تعیین اولویتها
انجمنها عمدتاً اولویتهای کاری خود را تعیین نکردهاند و کمتر شاهد فعالیتهای تخصصی از سوی آنها هستیم. وقتی اساسنامه این انجمنها را مطالعه میکنیم، اهداف مشترک و یکسانی در آنها به چشم میخورد؛ گویی که از روی هم کپی شدهاند. خیلی از این انجمنها حتی فاقد یک وبسایت اطلاعرسانی هستند و اولویتهای کاری خود را هم تعیین نکردهاند و اعضای هیئتمدیره آنها شرح وظایف و برنامه مشخصی ندارند و استفاده از نیروهای صرفاً داوطلب در بدنه اصلی انجمن باعث شده برنامههایشان به کندی پیش برود. ازآنجاکه افراد داوطلب حقوق مشخصی هم دریافت نمیکنند، انتظار چندانی هم از آنها در قبول مسئولیتهای مشخص نمیرود. اولین چیزی که در انجمنهای فعال باید مدنظر قرار گیرد، رایزنی با شرکتها و صنایع بزرگ برای جذب و استخدام نیروی انسانی برای پیشبرد اهداف اصلی انجمن است. این کار میتواند کمک قابلتوجهی به پر کردن خلأها و کمبودهای مالی انجمنها بکند. از نیروهای داوطلب نیز میتوان در برخی پروژهها و بهصورت پارهوقت استفاده کرد. لذا بر انجمنها واجب است ابتدا اولویتهای برنامههای خود را تعیین کنند و سپس در راستای رسیدن به آن، از افراد متخصص استفاده کنند؛ تا بتوانند برای جامعۀ هدف خود اثربخش باشند.
راهاندازی کارگروههای تخصصی
بسیاری از انجمنهای نابینایان فاقد کمیتهها و کارگروههای تخصصی برای پیشبرد برنامهها و اهداف خود هستند. تن ندادن به خرد جمعی و عدم استفاده از نظرات و ایدههای اعضای جامعه هدف، باعث شده بسیاری از انجمنها فاقد رشد و بالندگی باشند و در سالهای اخیر همواره درجا بزنند. آن دسته معدودی هم که اسماً کمیتههای تخصصی تشکیل دادهاند، یا خروجی مشخصی از کمیتههای آنها بیرون نیامده است و یا در بُعد اطلاعرسانی کمکاری کردهاند.
همانطور که اشاره شد، این وجه غالب سمنهای نابینایی در ایران است و نباید فعالیتهای درخور فرهنگی، آموزشی و ورزشی برخی از انجمنها در سالهای اخیر را نادیده گرفت. فعالیتهای ارزشمند برخی از این انجمنها در مقایسه با تعداد مؤسسات مجوزدار بسیار اندک است و باید توسعه یابد. انجمنهای نابینایی میتوانند کمیتههایی تخصصی از جمله روابط عمومی، آموزشی، توانبخشی و توانمندسازی، فرهنگی و هنری، حقوقی، ورزشی، جذب مشارکتهای مردمی، دانشجویان و دانشآموزان، اشتغال و کاریابی، فناوری اطلاعات، تجهیزات کمکتوانبخشی، خدمات مشاورهای و بسیاری از فعالیتهای تخصصی دیگر را تشکیل دهند و با تعیین یک مسئول متخصص برای هر کدام از این کمیتهها، هدفمندتر به راه خود ادامه دهند. همافزایی و استفاده از خرد جمعی نابینایان در استانها محاسن بسیاری دارد که متأسفانه سمنهای نابینایی عمدتاً به آن تن نمیدهند.
مدیران سالخورده جای خود را به جوانترها بدهند
آسیب دیگری که در بسیاری از سمنها به چشم میخورد، سن بالای مدیران بسیاری از انجمنهای نابینایی است: مدیرانی که علیرغم داشتن تجربه مدیریتی، خود را با تکنولوژیهای روز تطبیق ندادهاند و اساساً اعتقادی به مشورت کردن با نیروهای جوانتر، خوشفکر و متخصص در امور مختلف ندارند؛ مدیرانی که پس از دو یا سه دهه فعالیت بر مسند مدیریت یک انجمن، حاضر نیستند جای خود را به جوانترها بدهند و با ایجاد تغییرات ساختاری، موتور محرکه انجمن خود را تقویت کنند. نتیجۀ چنین اقداماتی، بروز رخوت و دلسردی در میان اعضای جامعه هدف در یک شهرستان یا استان است و عدم مشارکت فعالانه نیروهای نخبه را به همراه دارد. میدان ندادن به جوانترها باعث شده وقتی این دسته از مدیران در جلسات با مسئولان شرکت میکنند، بهعلت نداشتن برنامه و اهداف مشخص، موفقیت چندانی هم بهدست نیاورند. چنین مدیرانی اگر خود را صاحب مادامالعمر یک انجمن میدانند و حاضر به ترک میز خدمت نیستند، حداقل باید با تشکیل اتاق فکر از میان نخبگان جامعه هدف و دادن برخی از اختیارات به آنها، اثربخشی انجمن خود را افزایش دهند.
پیشنهاد تشکیل انجمنهای منطقهای و ادغام شبکههای ملی
آنچه که مشخص است، ثبت نزدیک به یکصد انجمن نابینایی، نتوانسته مشکلات و چالشهای متعدد این قشر را برطرف سازد. نگاهی به کشورهای توسعهیافته مانند اسپانیا، انگلستان و آمریکا نشان میدهد که معمولاً یک یا سهچهار انجمن ملی قدرتمند، بار مشکلات نابینایان در این کشورها را به دوش میکشند؛ لذا ایجاد تشکلهای منطقهای و همافزایی آنها با یکدیگر، شاید بتواند توان تخصصی و نیروی انسانی آنها را تقویت کند و باعث اثربخشی بیشتر آنها شود. نگارنده معتقد است در این راستا، کشورمان را میتوان از نظر جغرافیایی و همجواری استانها به هفت منطقه تقسیم کرد و یک انجمن، راهبری مشکلات نابینایان و پوشش نیازهای آنها در حوزههای مختلف در آن ناحیه را بر عهده بگیرد: منطقه شمال غرب؛ استانهای نیمهغربی؛ استانهای شمالی؛ دامنه جنوبی البرز؛ فلات مرکزی؛ استانهای جنوبی و نواحی نیمهشرقی کشور، از جمله مناطقی هستند که میتوانند با همافزایی و ایجاد یک تشکل متمرکز، مشکلات و خواستههای نابینایان را بهتر به شبکههای ملی و مسئولان کشوری منعکس کنند. تحقق این امر البته به معنای تعطیلی تمامی انجمنهای این مناطق نیست؛ بلکه صرفاً مدیریت و راهبری انجمنهای آن ناحیه ذیل یک انجمن قدرتمند شکل میگیرد و سایر انجمنها به مثابه واحدهای آن تشکل در آن منطقه هستند. ضرورت دیگری که در بحث سمنهای نابینایی باید به آن توجه شود، ادغام هرچه سریعتر هر دو شبکه ملی نابینایان یعنی «چاووش» و «شمنا» است. تجربه یک سال گذشته نشان داده که ایجاد دو شبکه ملی نهتنها رقابت سالم برای پیگیری مشکلات نابینایان را به دنبال نداشته؛ بلکه در بسیاری از موارد باعث موازیکاری و ایجاد تفرقه میان مدیران و انجمنها شده است. این دو شبکه نهتنها هیچ فعالیتهای ملی و شبکهای در سطح کشور نداشتهاند؛ بلکه همانطور که پیشتر اشاره شد، نقش آنها در سطح یک سمن تقلیل یافته است. چاووش و شمنا هم مانند بسیاری از انجمنهای نابینایی که دو مجوز برای فعالیت دارند، میتوانند از هر دو نهاد بهزیستی و وزارت کشور مجوز فعالیت داشته باشند؛ اما از نظر چارت سازمانی، اعضای هیئتمدیره و سیاستگذاری یک شبکه واحد را تشکیل دهند. ایجاد هفت انجمن منطقهای تحت چتر واحد یک شبکه ملی، به همراه نکاتی که در بالا بدان اشاره شد، شاید بتواند بخش عمدهای از مشکلات سمنهای ویژه نابینایان در ایران را برطرف کند. مشکلات انجمنهای نابینایان البته تنها به این مسائل خلاصه نمیشود و در مجال دیگری به آنها خواهیم پرداخت.