به بهانه آغاز دهمین سال فعالیت گروه کوهنوردی عصای سفید کردستان کوهنوردی افراد دارای آسیب بینایی در یک نگاه
صلاحالدین محمدی، دکترای علوم تربیتی و دبیر دانشآموزان با آسیب بینایی آموزشگاه شهید محبی تهران
هر که در عشق سر از قله برآرد هنر است
همه تا دامنه کوه تحمل دارند
مقدمه
هرچند فعالیت کوهنوردی، در زمره رشتههای ورزشی ویژه افراد دارای آسیب بینایی به شمار نمیرود؛ اما علاقهمندی شخصی گروهی از نابینایان و پرداختن به این رشته و افتخارآفرینی در بالاترین و دشوارترین سطح این رشته، باعث شده است که این فعالیت ماجراجویانه نیز موردتوجه برخی از افراد دارای آسیب بینایی و جزو قلمرو ورزشی آنها قرار بگیرد. ازاینرو، پرداختن به مختصات کوهنوردی با تأکید بر کوهنوردی نابینایان، سازوکارهای آن و کم و کیف این رشته دشوار اما مهیج، مطلبی است که در این جستار کوتاه به آن میپردازیم.
کوهنوردی یکی از رشتههای ورزشی سنگین، پر خطر، آسیبزا، و در عینحال، مهیج، وابستهساز، خواستنی، اخلاقپرور و نهایتاً انسانساز است. هرچند خطرات و آسیبهای احتمالی کوهنوردی باعث شده است که این رشته ورزشی مخاطبان خاص خود را داشته باشد و هر کس آن را جزو اولویتهای ورزشی خود قرار ندهد؛ اما هستند انسانهایی که برای جامه عمل پوشاندن بر شعار خواستن توانستن است، با وجود مشکلات و محدودیتهای گوناگون، این رشته مهیج و ماجراجویانه را انتخاب کردهاند و در تاریخ آن افتخارات بزرگی آفریدهاند.
شاید انتخاب فعالیت سخت و طاقتفرسای کوهنوردی از جانب برخی از معلولین و افراد دارای آسیب بینایی زیاد عجیب نباشد؛ چراکه معلولین خود به نوعی هر روزه از کوه مشکلات و رنجهای ناشی از معلولیت بالا میروند و بهصورت مداوم با مسائل آن دست و پنجه نرم میکنند. بهعبارتدیگر، معلولین با رنج، سختی، چالشها و مشکلات متعدد و متنوع غریبه نیستند. بههمیندلیل است که برخی از معلولینِ با انگیزه و روحیه بالا دست به خلق افتخارات و فعالیتهایی باورنکردنی میزنند و به چنان جایگاه و قلل رفیعی از موفقیت میرسند که افراد سالم نیز در حسرت دستیابی به آن ماندهاند.
هدف از نوشته حاضر نیز توصیف و پرداختن به کوهنوردی افراد دارای آسیب بینایی و خلق افتخارات آنها در سطح بینالمللی و وطنی این رشته ورزشی سخت و انسانساز است.
اریک وایهنمایر آمریکایی اولین نابینای فاتح اورست در جهان است. این نابینای آمریکایی با تلاش ستودنی خود بسیاری از غیرممکنها را ممکن ساخت و با انگیزه و همت کوهصفت خویش، بر بلندترین قلل تمام قارههای جهان ایستاد و درس ایستادگی و آفرینش لحظات تاریخساز را به همه ما داد. وی شرح صعودهای خود را در کتابی به نام «لمس بام دنیا» به رشته تحریر در آورد. نویسنده لمس بام دنیا، در سال 2001 به عنوان اولین فرد نابینا، پا در جای پای بزرگان جهان گذاشت و گام بر بلندترین قله جهان یعنی اورست نهاد. کسی که در تاریکی مطلق به خورشید نزدیک شد و اظهار داشت که من شانزده سال وقت صرف کرده بودم تا یاد بگیرم چگونه راهم را بر روی یک ناحیه کوهستانی با استفاده از تیشههای یخزده و دیرکهای دراز پیدا کنم. اریک میگوید: وقتی انتظارات سایرین به سدهایی در مقابل تو تبدیل میشوند، بهترین کاری که میتوانی انجام دهی این است که بر آنها فائق آیی.
اریک معتقد است که هر کس تنها در اوج بالندگی خویش است که میتواند به گوهر حقیقی وجود خویش دست یابد. این نکته در مورد خود او نیز صدق کرده و در همین خصوص اظهار میدارد که من سرانجام روی قدمگاه هیلاری، سرشت حقیقی وجود خود را حس کردم.
فتح اورست توسط اریک، باعث شد که بر بسیاری از آرزوهای محال جامه عمل پوشیده شود و بهتدریج نابیناهای دیگر نیز برای ایستادن بر بلندای جهان، انگیزه و انرژی مضاعفی پیدا کنند؛ طوریکه بعد از اریک آمریکایی، اندی هولتسر اتریشی و ژانگ هونگ چینی نیز پای در راه فتح اورست نهادند و با چاشنی اراده و انگیزه موفق شدند تا بر بام جهان، خورشید ایمان و امید را در آغوش کشند.
ژانگ میگوید: «مهم نیست معلول باشید یا نه؛ مهم این است که یک ذهن قوی داشته باشید تا آنچه که دیگران انجام میدهند را شما هم انجام دهید. مشکلات و خطرات همیشه وجود دارند و این معنای کوهنوردی است که باید ادامه میدادم.»
بدون تردید برای پرداختن به هر رشته ورزشی، ابتدا باید اصول و مبانی آن را آموخت و دورههای آموزشی ویژه آن را گذراند و سپس وارد گود شد. رشته کوهنوردی نیز مستثنا نیست و بهویژه اینکه این ورزش، یک رشته تخصصی و آبستن بسیاری از حوادث است. علاوهبر این، اینجا سخن از کوهنوردی نابینایان و کمبینایان است که باید ضریب ایمنی آن را بالا برد و صعودهای نابینایان را با کمترین خطر ممکن انجام داد.
آنچه که مشخص است، هر کوهنورد نابینا و کمبینا باید مانند همنوردان بینایش با اصول فنی این رشته، مبانی آن، اصول گامبرداری در کوهستان، قوانین، مقررات و استانداردهای کوهنوردی، شناخت تجهیزات کوهنوردی و نحوه کار با آنها آشنایی عملی و کافی پیدا کند، در موقعیتهای واقعی ضمن مواجه شدن با چالشها و دشواریهای رشته کوهنوردی، لحظات شیرین و خاطرهانگیز آن را تجربه نماید و مهمتر از همه، فرهنگ خاص کوهنوردی و تعامل سازنده با گروه و همنوردان را بهخوبی یاد بگیرد تا صعودی ایمن، غرورانگیز و بهیادماندنی را تجربه نماید.
نکته با اهمیتی که در کوهنوردی افراد دارای آسیب بینایی لازم است، وجود یک همنورد آگاه، باتجربه و مهمتر از همه صبور در کنار فرد نابینا به عنوان راهنما است که در تمام لحظات در کنار وی باشد و ضمن راهنمایی دقیق و استاندارد نابینا، محیطی کاملاً ایمن از نظر روانی و ذهنی برایش فراهم سازد. چراکه فاتحان نابینای اورست نیز، علاوهبر اراده فولادی خویش، بهرهمند از حضور همنورد همدلی بودند که آنی آنها را تنها نگذاشتهاند و چون یک روح در دو بدن در فضای کوهستان گام برمیداشتند.
بدون شک پرداختن تخصصی به کوهنوردی نابینایان و ملزومات آن، بحثی است که از حوصله این گفتار خارج است و موقعیت و زمان بیشتری میطلبد. لذا ضمن محول کردن این بحث به زمانی دیگر، لازم است اندکی نیز به فعالیتهای کوهنوردان نابینای وطنی بپردازیم.
نگاهی گذرا به فعالیتهای کوهنوردی نابینایان ایران، بیانگر این واقعیت است که تا سال 1392 گروهی رسمی جهت سامان دادن به فعالیتها و صعودهای کوهنوردان نابینا تشکیل نشده بود و آنچه که بود، فعالیتهای پراکنده و صعودهای انفرادی نابینایان به قلل مرتفع ایران بود. البته ضعف مستندسازی و ثبت وقایعی از این دست نیز در عدم آشنایی کافی ما با سابقه کوهنوردی نابینایان ایران مزید بر علت است. برای مثال، آنچه که مشخص است، صعود جناب آقای بهمن حبیبی، کوهنورد سنندجی، به دماوند در سال 1386 به همراه یک دوست به نام کاک خالد اسعدی میباشد.
در مورد صعودهای گروهی نابینایان ایران نیز باید گفت که به تدریج بعد از تشکیل گروه عصای سفید کردستان شکل گرفت و کوهنوردان تهرانی نیز در قالب هیئت ورزشهای نابینایان و کمبینایان تهران به قله دماوند و سایر قلل رفیع صعودهایی داشتهاند و برنامههای موفقی را اجرا نمودهاند.
در گرامیداشت روز جهانی عصای سفید در سال 1392، جناب آقای خالد اسعدی با همدلی و انسی که با نابینایان ازجمله بهمن حبیبی عزیز داشتند و او را برای صعود به دماوند همراهی میکردند، در یک عمل ابتکاری گروه کوهنوردی عصای سفید کردستان را بنیانگذاری کرد و بدون داشتن اسپانسرهای مالی و بدون چشمداشت، پای نابینایان کردستانی را نیز در قالب یک گروه رسمی کوهنوردی به فتح بسیاری از قلههای رفیع ایران و عراق باز کرد و پنجره دل و اندیشه آنها را به جهانهای بزرگتر و تازهتری گشود.
از افتخارات گروه عصای سفید کردستان میتوان به این موارد اشاره کرد: صعود به قلههای علمکوه (1394)، صعود اولین بانوی نابینای ایرانی به علمکوه (خانم باران سلیمی به ادعای فدراسیون کوهنوردی)، سبلان (1395) و دماوند (1396)، صعود اولین بانوی نابینای ایرانی به دماوند (خانم شهلا عبدی به ادعای فدراسیون کوهنوردی)، صعود به قلههای پیرمگرون در کشور عراق در (1394) و هلگورد بلندترین قله همان کشور در سال 1398.
با امید به تشکیل گروههای منسجم و استاندارد کوهنوردی برای تمام علاقهمندان نابینا و کمبینا و فراهم ساختن حمایتهای همهجانبه از آنها، صعود به قلل رفیع و کوههای نامدار ایران و جهان دور از دسترس نیست و لازمه آن ارادهای راسخ، ایمانی قوی، دلهایی به بلندای کوه و تأمین منابع مالی و تجهیزاتی است.
فتح ما، همان عشق تمام قلبهای بستهپیمانیست که بودن را به لفظی تازه میخواند.