ضرورت راهاندازی مرکز آموزشیتوانبخشی معلولین بینایی بازمانده از تحصیل
دکتر نصرالله ابراهیمی، کنشگر حقوق افراد با آسیب بینایی
با تدوین قواعد خط بریل در جهان، مراکز آموزشی شبانهروزی ویژه افراد با آسیب بینایی پدید آمدند و توانستند با بهرهگیری از بریل و آموزشهای تخصصی ویژه نابینایان، بسیاری از مشکلات این افراد را مرتفع و سهم بهسزایی را در آموزش و توانبخشی این افراد ایفا کنند. در ایران هم با ورود کشیش کریستوفل و تأسیس یک مرکز آموزشی و در ادامه تأسیس مدارس و مراکز دیگری نظیر ابابصیر در اصفهان که با همت بخش مردمی اداره میشد و نمونههایی در تبریز و تهران، این مراکز توانستند در جذب نابینایان و شکوفایی استعدادها و توانمندیهای آنها بسیار اثرگذار باشند. این روند تا زمان وقوع انقلاب اسلامی ادامه داشت تا اینکه پس از انقلاب، اغلب این مراکز که تا پیش از آن با همت بخشها و نهادهای مردمی اداره میشدند، به وزارت آموزش و پرورش منتقل شدند و در نتیجه نابینایان برای استفاده از امکانات این مراکز، با محدودیتهایی نظیر محدودیت حداکثر سن مواجه شدند. وضع محدودیت سنی برای پذیرش نابینایان در مراکز آموزشی منجر به عدم توانایی استفاده نابینایان بزرگسال از آموزشهای ارائهشده در این مراکز شد. هرچند مراکزی نظیر شهید محبی، ابابصیر و شوریده شیراز سعی در پذیرش مراجعان بزرگسال بهعنوان مستمع آزاد داشتند و با ارائه آموزشهای موردنیاز، تلاش میکردند آنها را به سطح سایر دانشآموزان برسانند؛ اما بهتدریج و با قانونمندتر شدن استفاده نابینایان از این مراکز، محرومیتهای نابینایان بزرگسال هم از آموزشهای توانبخشی تشدید شد. وظیفه آموزش افراد بزرگسال بازمانده از تحصیل بر عهده نهضت سوادآموزی بود؛ اما با توجه به نبود نیروهای متخصص در زمینه آموزش به افراد با آسیب بینایی در این نهاد، آنها هم نتوانستند در این زمینه کمکی به نابینایان بکنند. اینگونه بود که اغلب نابینایان بازمانده از تحصیل، به خاطر فقر فرهنگی خانوادهها و عدم اطلاع از مراتب آموزش به نابینایان، در روستاها و شهرهای کوچک فراموش شدند و استعدادها و تواناییهایشان به هدر رفت.
پیشنهاد مشخصی که میتوان برای رفع این مشکل ارائه کرد این است که اکنون که دولت و حاکمیت با پیش کشیدن بهانههایی نظیر کمبود بودجه و پیچیدگیهای قانونی، از تأسیس مراکز آموزشی ویژه بزرگسالان نابینا سر باز میزند، این امکان در اختیار بخش خصوصی قرار گیرد تا با مجوزهای قانونی و نظارت و حمایت دولتی بتواند مراکز موردنیاز را راهاندازی کند و نابینایان بازمانده از تحصیل را از آموزشهای موردنیازشان بهرهمند کند. در قالب این پیشنهاد از دولت خواسته میشود که صرفاً در دو حوزه به بخش خصوصی یاری برساند: نخست ارائه مجوزهای لازم بری تأسیس مراکز آموزشی و دوم تخصیص یارانه به این مراکز. پیشنهاد بخش خصوصی بهطور مشخص این است که سازمان بهزیستی، در همان قالبی که مراکزی نظیر مراکز نگهداری کودکان بدسرپرست و بیسرپرست، خانه کوچک معلولان ذهنی و مرکز توانبخشی معلولین جسمی و حرکتی را مدیریت میکند، جایگاهی را هم برای این قبیل مراکز آموزشی در نظر بگیرد. این طرح در زمان مدیریتهای پیشین بهزیستی چندبار به این سازمان ارائه شد و حتی یکبار هم تا مرز تصویب پیش رفت اما سازمان به خاطر دشواریهای مربوط به پرداخت یارانه و به بهانه اینکه این آموزشها در حوزه آموزشهای عمومی طبقهبندی میشود، از پذیرش پیشنهاد امتناع کرده است. استدلال طراحان این پیشنهاد اما این است که بهزیستی تنها سازمانی است که متولی امور معلولین از تولد تا مرگ است. افراد مشمول این مراکز، کسانی هستند که سن مجاز آموزش را پشت سر گذاشتهاند و اغلبشان هم در مناطقی دور از شهرهای بزرگ زندگی میکنند و به آموزشگاههایی نظیر شهید محبی یا شهید مرادی تبریز دسترسی ندارند و با فرض دسترسی هم شرایط سنی آنها اجازه استفاده از امکانات آن مراکز را فراهم نمیآورد. نهضت سوادآموزی هم که بهخاطر نبود امکانات تخصصی از پذیرش آنها خودداری میکند. این میان فقط بهزیستی است که میتواند و مسئولیت دارد عهدهدار آموزش این افراد شود.
با توجه به اینکه مراکز پیشنهادی در قالب آموزشی-توانبخشی-نگهداری در نظر گرفته شدهاند، چهار گروه به شکل بالقوه از خدمات آن بهرهمند خواهد شد: گروه اول بازماندگان از تحصیل هستند که به هر دلیل نتوانستهاند آموزشهای مرسوم را دریافت کنند. این دسته از افراد بر اساس قوانین موجود میتوانند در مراکز موردبحث ثبتنام کنند و زیر نظر آموزگاران متخصص، آموزشهای ابتدایی را در مدتی کوتاهتر از زمان معمول دریافت کنند و در امتحانات دوره ششم ابتدایی شرکت کنند و همین روند را هم برای دوره متوسطه اول طی کنند و با پشت سر گذاشتن امتحانات سال نهم متوسطه، در دوره دوم متوسطه ثبتنام کنند و از امکانات مدارس استثنایی یا تلفیقی برخوردار شوند. دومین گروهی که از این طرح منتفع میشوند، نابینایانی هستند که از نظر سن در محدوده مجاز برای ثبتنام در آموزش و پرورش قرار دارند اما به دلیل دوری راه و مشکلات فرهنگی مناطق محروم و دوردست، امکان سفر به تهران و بهرهمندی از امکانات موجود برای آنها مهیا نیست. این افراد میتوانند به نزدیکترین مرکز به محل زندگیشان مراجعه کنند و از امکان اسکان و سایر امکانات در این مراکز استفاده کنند و ضمن سکونت در خوابگاههای این مراکز، در طول روز هم در مدارس و مراکز روزانه که پذیرای نابینایان هستند، نامنویسی کنند و ادامه تحصیل بدهند. سومین گروه از افراد نابینا، کسانی هستند که به شکل موقت و برای گذراندن دورههای کوتاهمدت به این مراکز مراجعه میکنند؛ دورههای نظیر مهارتهای روزانه، جهتیابی و حرکت، رایانه و آموزشهای فنی و حرفهای. دسته چهارم هم کسانی خواهند بود که نه هدف آموزشی بلندمدت دارند و نه کوتاهمدت؛ این دسته کسانی را شامل میشود که نیاز به نگهداری دارند و مراکز نگهداری سالمندان هم از پذیرش آنها سرباز میزنند. قوانین موجود در بهزیستی به مؤسسات امکان میدهد هر چهار گروه را پشتیبانی کنند و در صورت رسیدن تعداد متقاضی به حدنصاب، هر مؤسسه میتواند بخشی را برای پذیرایی از هر یک از گروههای چهارگانه راهاندازی کند. درست مثل آنچه که در خصوص افراد با ناتوانیهای ذهنی در مراکز موسوم به خانه کوچک معلولین ذهنی اتفاق میافتد.
از ثمرات راهاندازی مراکزی از این دست، میتوان به این مورد اشاره کرد که تمامی آموزشها در قالبی منسجم و در یک مرکز آموزشی در اختیار گروههای هدف قرار میگیرد و راه را بر سردرگمی خدماتگیرندگان میبندد. همچنین این مراکز میتوانند از هدررفت استعدادهای نابینایان جلوگیری و به شکوفایی استعدادهای پنهانمانده کمک کنند. از سوی دیگر، نابینایانی که تا پیش از این تحت قیومیت خانواده بودند، به نعمت استقلال دست مییابند و منابعی که خانوادهها مصروف نگهداری آنها میکردند، آزاد خواهد شد و در مسیرهای دیگری در اختیار جامعه قرار خواهد گرفت. در دیگر سو، خود افراد نابینا هم خواهند توانست با کسب مهارتهای موردنیاز، منشأ اثرات و خدمات مفیدی در جامعه باشند. توزیع عادلانه خدمات و امکانات، از دیگر ثمراتی است که در صورت اجرایی شدن این طرح رخ خواهد داد؛ چراکه افرادی که در محل زندگی خودشان از امکانات آموزشی محروم ماندهاند، خواهند توانست با مراجعه به این مراکز، بهگونهای منسجم از این امکانات برخوردار شوند.
همانطور که پیشتر هم اشاره شد، مدیریتهای قبلی در سازمان بهزیستی روی خوشی به این طرح نشان ندادند؛ اما زمزمههایی به گوش میرسد مبنی بر اینکه مدیران فعلی سازمان رویکرد مثبتتری نسبت به راهاندازی این طرح دارند. امید است صاحبنظران نابینایی که با این طرح احساس همدلی میکنند، از آن حمایت کنند تا با راهاندازی این مراکز، گام مؤثری در جهت تحقق عدالت اجتماعی و بهبود کیفیت زندگی نابینایان ساکن در مناطق محروم و دور از پایتخت برداشته شود.