zmپاسخگویی به افکار عمومی،حلقه مفقوده ارتباط بهزیستی با جامعه هدف
امیر سرمدی: مدیرمسئول
بهزیستی برجستهترین سازمان دولتی برای ساماندهی طیف آسیبپذیر جامعه است و اختیارات و مسئولیتهای فراوانی بر عهده دارد که گاهی متناسب با ظرفیتهای مدیریتی آن نیست؛ از سویی مسئولیت تأمین رفاه خیل عظیمی از معلولان به این سازمان سپرده شده و از سویی دیگر، وظیفه سر و سامان دادن به وضعیت زنان و کودکان بیسرپرست و بدسرپرست، معتادان متجاهر و سایر آسیبدیدگان اجتماعی در حیطه مسئولیتهای این نهاد دولتی جای گرفته است. به مناسبت چهل و سومین سالروز تأسیس سازمان بهزیستی، قصد داریم به برخی از وظایف محوله، ارائه آمارهای ضد و نقیض مسئولان این سازمان در حوزه معلولان، عدم پاسخگویی مدیران کنونی بهزیستی به افکار عمومی و ضرورت تغییر شیوههای حکمرانی این سازمان در قبال معلولان بپردازیم.
نگاهی به مهمترین وظایف بهزیستی در حوزه معلولان
چگونگی عملکرد سازمان بهزیستی، از همان روزهای نخست مخالفانی داشت. مخالفان تشکیل سازمان بهزیستی در سال ۱۳۵۹ بر این باور بودند که بهزیستی با کپیبرداری از کشورهای سوسیالیستی شکل گرفته و هدفش افزایش اقتدار و اختیارات دولت در همه شئون جامعه است. آنها اعتقاد داشتند این سازمان مجموعهای ناهماهنگ با مأموریتهای متنوع و گسترده است که تجمیع آنها در یک سازمان دولتی، کار دشواری است. به نظر این گروه، سپردن معلولان منحصراً به سازمانی مانند بهزیستی، موجب مغفول ماندن آنان میشود؛ چراکه دیگر بخشهای سازمان جذابیت دارد و با پرداختن به سایر بخشها، عملاً از معلولان بهعنوان قشر محروممانده غفلت میشود. مخالفان همچنین بر این باور بودند که برای امور اساسی و زیربنایی معلولان مانند فرهنگسازی، آموزش، توانبخشی و… طرح و برنامه مشخصی در ساختار سازمان بهزیستی پیشبینی نشده است. اینجا پرسشی مطرح میشود که اصلیترین وظایف و مسئولیتهای بهزیستی در حوزه معلولان چیست؟ از میان دهها وظیفه که به ادعای مدیران سازمان بهزیستی ۵۳ مسئولیت را در بر میگیرد، معلولان سهم گستردهای دارند؛ پیشگیری از بروز معلولیت، ارائه خدمات درمانی و توانبخشی، حمایت و نگهداری از معـلولان غیرقابل توانبـخشی، ارائه خدمات آموزشی، تأمیــن جهیـزیه، خدمات ورزشی، ارائه مشاورههای موردنیاز در حوزههای اجتماعی و روانشناختی، آموزش مهارتهای زندگی (فردی و اجتماعی)، صدور مجوز تأسیس سازمانهای مردمنهاد در حوزه معلولان، ایجاد مراکز توانبخشی روزانه و مراکز نگهداری شبانهروزی معلولان و نظارت بر آنها، تأمین و توزیع تجهیزات کمک توانبخشی، پرداخت مستمری و شهریه دانشگاهها، پیگیری برای دسترسپذیری مبلمان شهری، تأسیس مرکز حرفهآموزی برای معلولان، ایجاد فرصتهای شغلی و توانمندسازی معلولان، تأمین مسکن موردنیاز این قشر و… از مهمترین وظایف بهزیستی در قبال طیفهای مختلف معلولان است. موارد بالا ازآنجهت برشمرده شد که بسیاری از معلولان در این دوران فقط پیگیر برخی از خدمات سازمان بهزیستی مانند پرداخت مستمری و شهریه دانشگاهها هستند و فراموش کردهاند که انتظاراتشان از سازمانی که متولی امور معلولان محسوب میشود، بسیار بیش از اینها باید باشد، اما سازمان بهزیستی معلولان را آنچنان درگیر احقاق بدیهیترین حقوقشان کرده است که دیگر کسی سایر نیازها و چالشهای جدی پیش روی معلولان مانند ایجاد مراکز حرفهآموزی برای این قشر را مطالبه نمیکند. واقعیت آن است که بهزیستی با چارت سازمانی کنونی، از انجام بسیاری از وظایفی که در بالا تشریح شد در قبال معلولان و سایر اعضای جامعه هدف خود عاجز مانده است و در آستانه ورود این سازمان به چهل و چهارمین سال فعالیت، این امر بر همگان روشن شده است که بهزیستی نیازمند تحولی بنیادی است.
آمارهای ضد و نقیض بر زبان مدیران بهزیستی
بهزیستی در حوزه معلولان کمتر دست به ارائه آمار و ارقام میزند، اما از همان آمارهای دست و پا شکستهای که منتشر میشود، تضادهای جدی و موارد ضد و نقیضی بروز میکند که پرسشبرانگیز است؛ برای مثال معاون مشاوره و امور روانشناختی مرکز توسعه پیشگیری سازمان بهزیستی کشور گفته است: در سال گذشته بالغبر ۶۶هزار نفر، مهارتهای ارتباطی شامل مهارتهای گفتوگو، گوشدادن و… و همچنین جرئتمندی و مدیریت خشم را در قالب 200، 6 جلسه آموزشی، توسط ۶۷۰ آموزشگر و از طریق بیش از صد مرکز تحت نظارت ادارات بهزیستی استانهای سراسر کشور فراگرفتهاند. این مقام مسئول در خصوص جامعه هدف این برنامهها گفته است: عموم مردم و افراد از هفت تا چهلسالگی در قالب گروههای سنی کودک، نوجوان، جوان و بزرگسال و زوجین میتوانند با شرکت در دورههای کارگاهی مهارتهای زندگی در مراکز مشاوره تحت نظارت سازمان بهزیستی، ایمنی روانشناختی خود را تقویت کنند. اینکه از میان میلیونها نفر از اعضای تحت پوشش بهزیستی که به ادعای رئیس این سازمان هفت میلیون نفر را شامل میشود، تنها برای ۶۶هزار نفر کارگاه آموزشی برگزار شده، یک نکته قابلتأمل است، اما از آن مهمتر، اعضای جامعه هدف این دورهها است که تنها افراد هفت تا چهلساله را شامل میشود! آیا کودکان زیر هفتسال نیازی به فراگیری مهارتهای ارتباطی ندارند؟ آیا افراد بالای چهلسال که با ورود به دوره میانسالی و سپس بحرانهای سالمندی با چالشهای متعددی روبهرو میشوند به مهارتهایی همچون کنترل خشم احتیاج ندارند؟ پس چرا چنین بازه سنی برای برگزاری کارگاههای مهارتآموزی سازمان پیشبینی شده است؟ ضمن آنکه کسب مهارتهای اجتماعی و استقلال فردی در زندگی روزمره نابینایان موارد مهمتری را نیز شامل میشود که اصلاً سازمان بهزیستی هیچگونه برنامهای برای آن ندارد.
در نمونهای دیگر، معاون توسعه کارآفرینی و اشتغال وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در مورد اقدام سازمان بهزیستی برای تحقق اشتغال پایدار گفته است: سازمان بهزیستی با جذب ۱۰۰درصدی منابع اشتغالزایی، بیش از هشتاد هزار فرصت شغلی را که بیش از ۶۰درصد آن ویژه معلولان بوده ایجاد کرده است که این موضوع، تحول عظیمی را در سال ۱۴۰۱ برای اشتغال معلولان رقم زده است. اگر 60درصد فرصتهای شغلی برای معلولان فراهم شده باشد، قاعدتاً سازمان بهزیستی در سال ۱۴۰۱ میبایست برای ۴۸هزار نفر از معلولان، شغل پایدار ایجاد کرده باشد. این در حالی است که به گفته رئیس سازمان بهزیستی، در نیمه نخست سال گذشته100، 17 وام خوداشتغالی به معلولان پرداخت شده است. چون سازمان بهزیستی تسهیلات خوداشتغالی را بهمانند ایجاد شغل لحاظ میکند و با فرض بر اینکه قریب به ۳۵هزار وام خوداشتغالی در سال ۱۴۰۱ به معلولان اعطا شده باشد، بیش از 80درصد شغلهای ایجاد شده صرفاً تسهیلات وام ۱۵۰میلیونتومانی خوداشتغالی است که مددجویان باید در هفتسال اقساط آن را نیز پرداخت کنند؛ بنابراین نزدیک به 80درصد از ۴۸هزار شغل اعلامشده برای معلولان در سال گذشته، از اصل در زمره اشتغال پایدار محسوب نمیشود. ارائه آمارهای بیپایه و اساس در سایر حوزههای مرتبط با معلولان اعم از مسکن، پرداخت مستمری، فعالیتهای ورزشی و… نیز بسیار فراوان است که بررسی تکتک آنان از حوصله این یادداشت خارج است.
قهر بهزیستی با افکار عمومی
یکی دیگر از مسائل قابلنقد بهزیستی عدم پاسخگویی مدیران این سازمان نسبت به رسانهها و بهتبع آن مددجویان تحت پوشش است؛ درواقع بسیاری مدیران کل، معاونتها و رئیس سازمان بهزیستی از مصاحبه با رسانهها طفره میروند. تا زمان نگارش این یادداشت که بیستم تیرماه است، از آخرین نشست خبری علیمحمد قادری، رئیس سازمان بهزیستی کشور، یکسال میگذرد. ماهنامه نسل مانا بهعنوان تنها نشریه تخصصی حال حاضرِ آسیبدیدگان بینایی در کشور، از سال ۱۴۰۰ تاکنون سه مرتبه درخواست مصاحبه با ایشان داشته است که هر بار علیرغم ارسال پرسشها، ایشان از انجام مصاحبه حضوری با نسل مانا سر باز زده است، حتی معاونت توانبخشی ایشان نیز در اسفندماه سال گذشته حاضر به مصاحبه رودررو با خبرنگار این ماهنامه نشد و به ارائه پاسخهای مکتوب به پرسشهای ارسالی نسل مانا اکتفا کرد که حاکی از ناآگاهی ایشان به بدیهیترین مسائل تخصصی حوزه توانبخشی بود. این بیمهری فقط شامل حال رسانههای مستقل نمیشود؛ بهطوریکه یکی از همکاران خبرنگار شاغل در نهادهای همسو با دولت حاضر هم از پاسخگو نبودن مدیران بهزیستی در خصوص مسائل مختلف حکایت میکند. این موضوع ناشی از سه عامل است؛ یا مدیران بهزیستی دغدغه پاسخگویی به افکار عمومی را ندارند، یا نسبت به مسائل حوزه کاری خود اشراف کافی ندارند و برای نیفتادن در دام خبرنگاران از مصاحبه مستقیم با آنها طفره میروند یا اینکه مدیران سازمان بهزیستی خود نیک میدانند آنطور که شایسته اعضای جامعه هدف است، کاری از دستشان برنمیآید و چیزی در چنته ندارند.
امیدواریم مدیران سازمان بهزیستی با تغییر رویکرد در شیوه تعامل خود با رسانهها و مددجویان، خود را موظف به پاسخگویی به آنها بدانند و در راستای شفافسازی گام بردارند. پاسخگو نبودن به افکار عمومی، حلقه مفقوده ارتباط بهزیستی با اعضای جامعه هدف در دوران مدیریت علیمحمد قادری در این سازمان است؛ موضوعی که زیبنده دولتی که ادعای مردمیبودن دارد و رئیسش که خود را «سید محرومان» میخواند نیست.
ضرورت تغییرات بنیادی در شیوههای اداره بهزیستی
علیرغم ادعای ریاست سازمان بهزیستی که این سازمان را یک نهاد حرفهای قلمداد میکند، بهزیستی فرسنگها با شیوههای بهروز مدیریتی فاصله دارد. بیستهزار کارمندی که در این سازمان به کار مشغول هستند، با میانگین حقوق ماهانه دهمیلیون تومان، سالانه تنها 400، 2میلیارد تومان از بودجه بهزیستی را میبلعند که معادل 20درصد بودجه کل سازمان در سال گذشته است. ضمن آنکه برآورد انجامشده، بهغیراز پاداش و مزایای مرسوم کار در دستگاههای دولتی است، درحالیکه بسیاری از امور با سامانههای الکترونیکی و در بستر اینترنت نیز قابل انجام و دریافت است، البته مشکل تنها فربگی بهزیستی در زمینه چارت نیروی انسانی نیست؛ مشکل انتخاب مدیرانی برای سازمان است که درایت کافی و قدرت اعمالنفوذ در دستگاههای حاکمیتی را ندارند. عملکرد ضعیف مدیران کنونی و در رأس آنها رئیس سازمان بهزیستی کشور باعث شده است جایگاه سازمان بهزیستی کشور در دولت، به پایینترین سطح خود در سالهای اخیر تنزل پیدا کند. قرارنگرفتن ۴۷ حکم ارسالی از سوی بهزیستی در لایحه برنامه توسعه هفتم توسط دولت که به مجلس شورای اسلامی ارسال شده است، خود گویای این مدعا است.
نرخ بالای تورم و افزایش هزینههای خدمات مختلف، سازمان را در موقعیتی دشوار قرار داده است. این موضوع در مورد یارانههای مراکز غیردولتی و مراکز نگهداری، مستمری افراد تحت پوشش، هزینههای تجهیزات و وسایل کمک توانبخشی افراد دارای معلولیت، مسکن، اشتغال، کمکهای موردی و درمانی و… آشکارا قابلمشاهده است و کار را به جایی رسانده که بهزیستی برای اولین بار در دو دهه اخیر، از پرداخت عیدی شب عید مددجویان خود نیز عاجز ماند. بدیهی است فقط با توسل به شعارهای خداپسندانه و ژست عدالتمحوری که همواره در سخنان و سکنات ریاست سازمان بهزیستی کشور شنیده و دیده میشود، نمیتوان به توسعه عدالت، رفع فقر و نیازهای مغفولمانده محرومان دست یافت. آمار روبهافزایش تعداد افراد نیازمند تحت پوشش خدمات بهزیستی را نمیتوان دلیلی برای مباهات بهشمار آورد. مدیریتی کارآمد محسوب میشود که بتواند ماهانه و سالانه از کاهش تعداد افراد تحت پوشش نهادها و سازمانهای حمایتی با توانمندسازی واقعی آنها آمار ارائه کند؛ رویکردی که متأسفانه در رأس برنامهها، فعالیتهای آتی سازمان بهزیستی و اسناد بالادستی به چشم نمیخورد و اگر دستاندرکاران امر طرحی نو نیندازند و شیوههای حکمرانی خود را اصلاح نکنند، روزبهروز این سازمان در باتلاق انبوه مشکلات گرفتارتر و دیر یا زود غرق خواهد شد.