شجاع باش! خطر کن! هیچ چیز نمیتواند جای تجربه را بگیرد!
زهرا همت: روانشناس و آموزگار آموزش و پرورش شهر تهران
«شجاعت» واژۀ آشنایی است که هرکدام از ما بارها و بارها شنیدهایم و در گفتگوها یا نوشتههایمان به کار بردهایم، اما کمتر پیش آمده که به گستردگی معنا و کاربرد این واژه اندیشیده باشیم. بسیاری از ما تصور میکنیم که شجاعت به معنی شهامت داشتن برای انجام کارهای بسیار بزرگ و خطرناکی مانند مشارکت در جنگ و به دست گرفتن و استفاده از چیزی مانند اسلحه است، اما خوب است بدانیم که گسترۀ شجاعت بسیار فراتر از اینهاست و این ویژگی در بسیاری از جنبههای زندگی روزمرۀ ما نقشآفرینی میکند.
شجاعت فقط خروج از منزل و خیابانگردی با عصای سفید و با اتکا به مهارتهای جهتیابی و حرکت نیست. دوست شدن با همکلاسیهای تازه، تجربۀ بازی جدید، صحبت کردن در جمع، امتحان کردن خوراکیای که تابهحال نخوردهاید، پوشیدن لباسی که سبک متفاوتی با لباسهای همیشگی شما دارد و … همه و همه نیاز به شجاعت دارند و چه بسیارند افرادی که نداشتن شجاعتِ انجام این دست کارها را به اشتباه، به عدم تمایل نسبت میدهند و مثلاً میگویند: «از این بازی اصلاً خوشم نیامده و حتی نمیخواهم امتحانش کنم.» یا «بوی این غذا را دوست ندارم و حتی برایم ارزش امتحان کردن ندارد.» و چهبسا پشت این جملهها، چیزهای دیگری نهفته باشد و فردی که میگوید از این بازی خوشش نیامده است، از اینکه نتواند این بازی را بهدرستی انجام دهد و در جمع خجالتزده شود میترسد یا فردی که میگوید بوی غذایی را دوست ندارد، ممکن است از اینکه نتواند بهدرستی آن غذا را بخورد نگران باشد و چهبسا آرزوی آن خوراکی خوشعطر را تا همیشه با خودش داشته باشد.
مسئلۀ شجاعت در میان تمام انسانها مشترک است و این ویژگی از مهمترین اصول زندگی است که در انتخاب هدف و مسیری که برای رسیدن به آن انتخاب و طی میکنیم مؤثر است. این موضوع در مورد افراد با آسیب بینایی هم صادق است، اما تفاوت میان افراد با آسیب بینایی و همسالان فاقد آسیبشان در این است که افراد فاقد آسیب بینایی، انجام بسیاری از کارها را تنها با دیدن میآموزند و با تماشای دیگران، بهنوعی در تجربۀ آنان سهیم میشوند و در بسیاری مواقع، همین نگاه کردن، بهتنهایی کافی است تا جسارت انجام کار را بیابند.
تصور کنید کودکی برای نخستین بار در شهربازی، کنار استخر توپ میایستد و پس از تماشای کودکان دیگر که در حال بازی و سر و صدا و لذت بردن هستند؛ او هم وارد استخر و با دوستانش همداستان میشود، اما همین تجربۀ ساده و بدون خطر، ممکن است در مورد کودک با آسیب بینایی کمی متفاوت باشد. کودک با آسیب بینایی صرفاً با قرارگیری در کنار استخر و شنیدن صدای همسالانش که مشغول بازی هستند؛ متوجه جذابیت و لذتبخش بودن این فضا میشود، اما این کافی نیست و کودک برای اینکه جسارت ورود به استخر را پیدا کند؛ نیازمند کسب اطلاعات دقیقی از فضا و نوع بازی است و باید اطمینان یابد که خطری او را تهدید نمیکند. گاه ممکن است با کودکی مواجه شویم که بهشدت از چیز سادهای مثل استخر توپ میترسد. این ترس معمولاً ناشی از نداشتن اطلاعات کافی از فضای بازی و مهارتهای لازم برای انجام آن است و معمولاً مشاهده میکنیم که کودکان پس از دریافت توصیف مناسبی از فضا و اطمینان از اینکه خطری تهدیدشان نمیکند، با کمک و همراهی فرد مورد اعتمادشان که ممکن است مادر، معلم، دوست یا هر کس دیگری باشد، خود را به این تجربۀ جدید میسپارند و لذت میبرند.
شاید مثال استخر توپ برای برخی خوانندگان، باورپذیر نباشد، اما باید گفت هر موقعیت مبهمی، حتی موقعیت جذاب و لذتبخشی مانند استخر توپ، میتواند افراد را دچار ترس کند، اما آیا شجاعت به معنی ترسو نبودن است؟ پاسخ خیر است. شجاعت به معنی کنترل و مدیریت ترسهاست. همۀ ما ممکن است در مواجهه با موقعیتهای ناآشنا دچار ترس شویم، اما شیوۀ مقابلۀ ما با ترس اهمیت بسیاری دارد، مثلاً ممکن است دوستان شما برای آخر هفته برنامۀ استخر داشته باشند و از شما هم دعوت کنند. تصور کنید تاکنون تجربۀ رفتن به استخر را ندارید و ترس عجیبی به شما غلبه میکند، بهانهتراشی میکنید و میگویید: «استخر دوست ندارم»، «آب استخر آلوده است»، «قرار مهمتری دارم» و همۀ این بهانهها را در حالی میآورید که در دل، آرزوی رفتن به استخر را دارید. اگر کمی با خودمان روراست باشیم؛ میدانیم که این عذر و بهانهها ناشی از ضعف شجاعت برای کسب تجربۀ جدید است. خوب است بدانیم که انجام هر کاری در چند مرتبۀ اول، میتواند هر کسی را دچار ترس کند و این به آسیب بینایی مربوط نیست، پس نیاز نیست که این احساس مانند خیلی از هیجانهای دیگر انکار شود و بهتر است نسبت به این هیجان آگاهتر باشید و کنترل و مدیریت آن را یاد بگیرید.
بسیاری از ترسهای افراد با آسیب بینایی، ناشی از کاستی در تجربههای آنها است. با توجه به سبک فرزندپروری امروز میبینیم که بسیاری از پدرها و مادرها، امکان آزادی عمل و کسب تجربههای جدید را با این تصور که مبادا خطری فرزندشان را تهدید کند، از ایشان سلب میکنند و با فراهم کردن هر آنچه در توان دارند و ممانعت از تلاش و کسب تجربۀ فرزندشان، با تصور لطف، ظلم بزرگی در حق او روا میدارند. در مدارس نیز وضع تقریباً مشابهی دیده میشود و مربیان نیز کمتر از گذشتهها فرصت آزمون و خطا و کسب تجربههای جدید را به دانشآموزان، بهویژه در سنین پایین، میدهند. این در حالی است که این سنین برای کسب تجربههای جدید و مدیریت ترسها و درنتیجه تقویت شجاعت حیاتی است، پس بهتر است از این زمان، به شیوۀ صحیحی استفاده شود. خوب است مدارس، فرصت کاوش محیط، انجام بازیهای متنوع، رفتن به اردو و تجربهاندوزی برای دانشآموزان را فراهم کنند. تدارک برنامههایی مانند برنامه طبیعتگردی و کوهنوردی که اخیراً توسط انجمن نابینایان ایران برگزار میشود نیز میتواند فرصت ورود به ناشناختهها و تجربهاندوزی را برای افراد با آسیب بینایی فراهم کند. از متولیان آموزش و توانبخشی افراد با آسیب بینایی، سازمان آموزش و پرورش استثنایی، سازمان بهزیستی و انجمنهای مردمنهاد، انتظار میرود ضمن آگاهیبخشی و آموزش والدین افراد با آسیب بینایی برای بهکارگیری شیوههای صحیح فرزندپروری، فرصتهایی را برای کسب تجربههای جدید و کشف دنیای اطراف و درنتیجه تقویت شجاعت افراد با آسیب بینایی فراهم کنند.
اما نیک میدانیم که هیچ شخص و نهاد و ارگانی نمیتواند به اندازۀ خود شخص در غلبه بر ترسها و تقویت شجاعت، موفق باشد. پس شجاع باش! بر ترسهایت غلبه کن و اولین قدم را بردار! موفقیت پشت قدمهای تو نهفته است!