تبعیض در تبعیض: نگاهی به محدودیتهای ورزش برای بانوان نابینا
اعظم چلوی: عضو تیم شنای نابینایان و کمبینایان استان تهران
در ماهی که گذشت، شاهد برگزاری مسابقات قهرمانی کشور و باشگاهی ورزش نابینایان در رشتههای مختلف در دو بخش آقایان و بانوان بودیم. به همین بهانه، در این یادداشت، محدودیتها و مشکلاتی که بانوان ورزشکار با آسیب بینایی در کشورمان با آن دست به گریبانند را از نظر میگذرانیم.
لزوم توجه به ورزش حرفهای و همگانی
بر کسی پوشیده نیست ورزش کردن تا چه اندازه در سلامت جسم و روان مؤثر است. تحقیقات نشان میدهد، فعالیتهای ورزشی در زندگی فردی و اجتماعی نابینایان به ویژه بانوان نابینا تأثیر به سزایی دارد. علاقهمندان به ورزش، به دو دسته تقسیم میشوند: دسته اول افرادی هستند که میخواهند یک رشته ورزشی را به صورت حرفهای پیگیری کنند. در این صورت، وجود زیرساختهای مناسب و استاندارد جهت انجام تمرینات حرفهای در آن رشته ضروری است. دسته دوم افرادی هستند که میخواهند ورزش را جهت تناسب اندام و سلامتی در برنامه روزانه خود داشته باشند. بانوان نابینا در هر دو زمینه با محدودیتهای فراوانی مواجهند.
از منظر فدراسیون به عنوان مسئول برگزاری و توجه به ورزشکاران در بعد قهرمانی، شاهد عدم حمایت فدراسیون نابینایان از ورزشکاران حرفهای و عدم پيشبينی حضور در تورنمنتهای مختلف جهت آمادگی ورزشکاران برای شرکت در رقابتهای داخلی و بینالمللی هستیم. از سوی دیگر، اماکن ورزشی جهت حضور نابینایان مناسبسازی نشدهاند و مدیران باشگاهها نابینایانی که میخواهند در محلههای خود جهت حفظ سلامتی ورزش کنند را ثبتنام نمیکنند و مربيان ورزشی برای تمرین به نابینایان، آموزشی ندیدهاند. بسیار مشاهده کردهام مربیان ورزشی، مسئولیت پذیرش یک دختر نابینا در کنار سایر شاگردان خود را نمیپذیرند. در هر حال، نمونههایی که در بالا از آن سخن به میان آمد، تنها گوشهای از محدودیتهای آشکاری است که بانوان نابینا با آن دست به گریبانند.
مخالفت خانوادهها برای روی آوردن دختران نابینا و کمبینا به ورزش حرفهای و نبود امکانات ایاب و ذهاب برای کسانی که میبایست از شهرستانهای کوچک به مراکز استان بیایند خود قصه پر غصهی دیگریست که پرداختن به آن یادداشت دیگری را میطلبد. بخشی از این چالشها باید از دید جامعهشناسی و فرهنگی بررسی شود.
ورزش بانوان در نیمی از استانهای کشور وجود ندارد
ورزش زنان به رشتههای گلبال، دوومیدانی، شطرنج و شنا محدود شده است. هر چند در سالهای اخیر شاهد برگزاری مسابقات ورزشی بولینگ و پاورلیفتینگ برای بانوان نابینا و کمبینا هستیم که به صورت جسته و گریخته برگزار شده است. این در حالی است که حتی شرایط و امکانات چهار رشته نخست به عنوان رشتههای اصلی بانوان با آسیب بینایی، در بیش از نیمی از استانهای کشور وجود ندارد. اگر امکاناتی هم باشد، بیشتر برای مردان است تا زنان. به عنوان مثال، در رشته شنا هر سال نهایتاً ۱۱ استان در مسابقات قهرمانی کشور شرکت میکنند. در گلبال که فعالترین رشته ورزشی نابینایان است، همیشه رقابت بین ۱۳ استان است؛ که در بخش باشگاهی به دلیل نبود بودجه و اسپانسر بیش از ۵ تیم شرکت نمیکنند. در رشته دوومیدانی از زمان صدور بخشنامه لزوم استفاده از مربیان زن ، با توجه به کمبود مربي حرفهای در این رشته، بانوان با مشکلات بیشتری مواجه شدهاند و در بسیاری از شهرستانها از ورزش حرفهای دست کشیدهاند. رشته شطرنج هم کم و بیش همین حال و روز را دارد.
تبعیضهای فاحش علیه بانوان ورزشکار در ایران
بانوان ورزشکار در ایران علاوه بر چالشهایی که در بالا مطرح شد، با مشکلات دیگری نیز روبهرو هستند. علاوه بر بیتوجهی مسئولان فدراسیون به رشتههای ورزشی بانوان، قوانین حاکمیتی و سیاسی نیز بر روی برخی از رشتههای ورزشی بانوان سایه افکنده است. از منظر نخست، در مسابقات قهرمانی کشور شنای بانوان در سال جاری، علیرغم اعلام تاریخ مسابقات از یک ماه قبل، تنها چند روز مانده به برگزاری مسابقات، به یکباره اعلام شد مسابقات شنا به جای دو روز تنها در یک روز به طور فشرده برگزار میشود. به همین راحتی برنامهریزی استانهایی که قرار بود از راههای دور خود را به بابلسر برسانند با مشکلات جدی روبهرو شد. بسیاری از استانها بلیتهای برگشت خود را برای شنبه شب و یکشنبه خریداری کرده بودند؛ اما طبق بخشنامه جدید که تنها 6 روز پیش از برگزاری مسابقات اعلام شد، همه استانها باید جمعه شب یا نهایتاً شنبه صبح اردوگاه را ترک میکردند. از طرف دیگر، بسیاری از شناگران در سه رشته انفرادی و دو رشته تیمی شرکت میکردند، فضای استخر ۲۵ متری و مکان نامناسب جهت نشستن و استراحت شناگران کار را برای آنها دشوار کرده بود.
نکته دیگری که در شنای بانوان باعث کاهش انگیزه ورزشکاران میشود، نداشتن آینده ورزشی در این رشته و اعزام به تورنمنتهای بینالمللی است. مسابقات برای شنای بانوان در ایران، تنها به رقابتهای قهرمانی کشور محدود شده که آن هم یک روزه جمع میشود. برای زنان نابینا در این رشته هیچ اسپانسری نیست تا مسابقات در سطوح باشگاهی برگزار شود. لذا ورزشکاران حرفهای هیچ درآمدی ندارند. هر سال شاهد پیشرفت شناگران هستیم که رکوردشکنی میکنند، ولی کسی این تلاش و پیشرفتها را نمیبیند. از سوی دیگر، به علت مسئله حجاب و قوانین جمهوری اسلامی، شناگران ایرانی امکان شرکت در مسابقات پاراآسیایی، پارالمپیک و جهانی را ندارند. حتی قوانین کشور ما، اجازه شرکت شناگران نابینا در مسابقات کشورهای اسلامی را هم نمیدهد.
از اینرو، ورزشکاران مستعدی مانند ساجده پهلوان از مشهد، نازنین قریشی از اصفهان و سایر شناگران که رکوردهایشان با رکوردهای بانوان غیرنابینا تقریباً یکسان است و اگر راهی مسابقات آسیایی بانوان با آسیب بینایی شوند قطعاً روی سکو خواهند رفت، حمایت نمیشوند. چه کسی باید پاسخگوی ظلم مضاعفی که به ورزشکاران این رشته تحمیل شده باشد؟ بارها پیشنهاد دادیم فدراسیون نابینایان و هیئتهای استانی جوایز مسابقات قهرمانی کشور شنای بانوان را افزایش دهند تا مانع کاهش انگیزه ورزشکاران این رشته شوند، اما گوش شنوایی نیست.
جنس محدودیتهای بانوان گلبالیست اما به گونه دیگری است. مسائل سیاسی در این رشته و عدم حضور در تورنمنتهای بینالمللی، مسابقات جهانی و پارالمپیک باعث کاهش انگیزه در میان ورزشکاران این رشته شده است. تیم ملی گلبال بانوان که علیرغم کمبود امکانات و عدم وجود سالنهای استاندارد همواره در مسابقات آسیایی درخشیدهاند، به علت حضور اسرائیل در گلبال بانوان کلاً به مسابقات جهانی و پارالمپیک اعزام نمیشوند. به راستی تا چه زمانی ورزشکاران ایرانی باید با این مسائل دست به گریبان باشند؟ آینده ورزشکاران این رشتهها که به دلایل مختلف ضررهای مادی و معنوی بسیاری متحمل میشوند را چه کسی باید جبران یا تضمین کند؟ با این محدودیتها آیا هیچ امیدی برای این ورزشکاران باقی میماند جز اینکه باید عطای ورزش حرفهای را به لقایش ببخشند؟
در پارالمپیک ۲۰۲۴ پاریس هاجر صفرزاده، به عنوان اولین ورزشکار زن کمبینا موفق شد مدال نقره دوی 400 متر را از آن خود کند. امری که در رشته دوومیدانی معلولین در حوزه بانوان در تاریخ پارالمپیک سابقه نداشت. هاجر صفرزادهای که با وجود کفشهای نامناسب (به قول خودش) و فقط با اراده و تلاش شخصی توانست بر روی سکوی پارالمپیک قرار بگیرد. کم نداریم از این بانوان پر تلاش و با اراده که یا امکان شکوفا شدن استعدادهایشان فراهم نیست، یا با وجود قوانین دست و پا گیر در کشور، استعدادشان سرکوب میشود.
فدراسیون ورزش نابینایان و کمبینایان که چندین سال است نایب رئیس بانوان هم دارد، متأسفانه هیچ حمایتی از ورزش بانوان نمیکند. به جز آنکه هر ساله مسابقات قهرمانی کشور را تنها با هدف “از سر خود وا کندن” برگزار میکنند، چه حمایت دیگری از این ورزشکاران میکنند؟ چه بسیارند زنان ورزشکاری که تنها علاقه و فعالیتشان در یک رشته خاص است و بسیار با استعداد هستند؛ اما از طرف مسئولان مورد کم لطفی قرار میگیرند. فدراسیون نابینایان باید پاسخگو باشد چرا ورزش نابینایان و کمبینایان در بخش بانوان فقط در چند استان فعال است؟ آیا فدراسیون پیگیری میکند چرا برخی از هیئتهای استانی در برخی رشتهها هیچ ورزشکاری را به تورنمنتها اعزام نمیکنند؟ درد دل، سؤالات و ابهامات در زمینه ورزش بانوان نابینا و کمبینا بسیار است؛ اما چه کنیم که… گوش اگر گوش تو و ناله اگر نالهی ماست، آنچه البته به جایی نرسد، فریاد است.