نامه‌های بی‌نشانی،نامه‌ای به شما

فاطمه مهری‌خواه

0

لحظاتی از زندگی هست که نمی‌دانیم چه بگوییم یا چه واکنشی از خودمان نشان دهیم. آنجا که دلمان شکست و زبانمان قفل شد، آنجا که ترسیدیم از گفتن، آنجا که خواستیم بگوییم، اما نگذاشتند، آنجا که کلمه مناسبی پیدا نکردیم، آنجا که خجالت کشیدیم و آنجا که حرمت نگه داشتیم؛ گاهی تمام این احساسات و کلمات در سینه حبس می‌شوند و نمی‌توانیم آن‌ها را به بیرون رها کنیم. شاید بگویید می‌شود موبایل را برداشت و همین‌ها را در یک پیام یا چند پیام نوشت و در لحظه فرستاد. اما ذات ارتباط مجازی سرعت است و سرعت، ما را از شفافیت دور می‌کند. ما در گفتن حرف‌های مهم به زمان و فضای امن برای تأمل نیاز داریم، جایی که بتوانیم با آرامش واژه‌ها را پیدا کنیم و حرف دلمان را بزنیم.

حتماً برای شما هم پیش آمده که در موقعیت‌های سخت ارتباطی قرار گرفتید، اما نتوانستید نکته‌ای به زبان بیاورید. حرفی که در دل دارید، برای همیشه در گوشه‌ای از قلبتان باقی مانده و شما را رنج می‌دهد. احساسات بیان‌نشده هیچ‌گاه فراموش نمی‌شوند و در بزنگاه‌های زندگی گلوی آدم را فشار می‌دهند. همان احساساتی که در آن لحظه‌ها، در آن پیچیدگی‌ها، نتوانستیم درست بیان کنیم، شاید بعدها در جایی دیگر به شکلی دیگر خود را نشان دهند. موقعیت‌هایی که می‌توانند تبدیل به خاطرات تلخ، یا فرصت‌های ازدست‌رفته شوند. حتی ممکن است تبدیل به کلماتی شوند که بعداً در قلبمان پژواک می‌کنند و هیچ وقت آن‌ها را فراموش نمی‌کنیم. اینجاست که باید نامه نوشتن را ستود. گفتن حرف‌های سخت به شجاعت نیاز دارد و نوشتن نامه این فرصت را به ما می‌دهد که در آرامش از احساسات و نیازهایمان بگوییم.

در دنیایی که می‌توانیم از طریق موبایل، اینترنت و شبکه‌های اجتماعی در لحظه به هم دسترسی داشته باشیم، شاید نوشتن نامه کمی عجیب به نظر برسد. حتی ممکن است با خودتان بگویید نوشتن نامه در عصر ارتباطات مجازی خنده‌دار است. اما تکلیف حرف‌های گفته نشده و احساسات بیان‌نشده چه می‌شود؟ نامه‌ها به ما این امکان را می‌دهند که تفکر کنیم، تجزیه و تحلیل کنیم و در نهایت با دقت بیشتری احساسات و کلماتمان را انتخاب کنیم. نوشتن، فضایی ایجاد می‌کند که بتوانیم بدون عجله و هیاهو، به آنچه می‌خواهیم بگوییم فکر کنیم.

گاهی آدم‌ها نمی‌دانند چطور با هم ارتباط بگیرند؛ مخصوصاً، در جایی که درک تجربه‌ دیگری دشوار است. اغلب ما یاد نگرفته‌ایم چطور با تفاوت‌های اجتماعی، فیزیکی یا شخصیتی برخورد کنیم؛ برای همین، وقتی با فردی نابینا برخورد می‌کنیم، ممکن است در برقراری ارتباط با او دچار سردرگمی شویم. از طرف دیگر، آن فرد نابینا هم ممکن است روش صحیح تعامل را نیاموخته باشد؛ چرا‌که، از ابتدا از جامعه جدا نگه داشته شده است. در چنین شرایطی، سوءتفاهم‌ها و فاصله‌ها بیشتر می‌شود. این همان دلیلی است که ما را به نوشتن نامه سوق می‌دهد؛ فرصتی برای گفت‌وگو، بدون قضاوت، بدون عجله، با تأمل و درک بیشتر.

در این ستون، قرار است حرف‌هایمان را در قالب نامه بنویسیم. حرف‌هایی که باید به پدر و مادرمان می‌گفتیم و نگفتیم؛ حرف‌هایی به همسر، فرزند، دوست، استاد، همسایه و هر کسی که ممکن است در ارتباط مستقیم یا غیرمستقیم با ما باشد. در این ستون عمدتاً به تجربه‌ زیسته‌ افراد نابینا پرداخته می‌شود. اما به مرور قطعاً موضوعات دیگر ارتباطی هم در آن مطرح می‌شود. چرا که ما با تنوع اجتماعی مواجه هستیم و ارتباط انسانی مفید و کارآمد نیازمند درک این تنوع است.

این نامه‌ها به ما این فرصت را می‌دهند تا آنچه را که در دل داریم، بدون ترس از قضاوت یا تأثیرات لحظه‌ای، ابراز کنیم. اما این نامه‌ها با نامه‌هایی که مردم در گذشته به هم می‌نوشتند، فرق دارند. این نامه‌ها نه فرستنده‌ای دارند و نه گیرنده‌ای. نامه‌های بی‌نشانی هستند که هر کدام از شما می‌توانید نویسنده‌ آن باشید و هر کدام از شما هم مخاطب آن. نامه‌هایی که بر عمیق‌ترین لایه‌های روابط انسانی تأکید دارند و از احساسات و تجربیاتی می‌گویند که شاید برای بسیاری از ما غریب نباشد.

در این نامه‌ها به ارتباط انسانی می‌پردازیم. ظرافت‌ها و چالش‌های روابط را مطرح می‌کنیم و از نکته‌هایی می‌گوییم که همه‌ ما در روابطمان تجربه کرده‌ایم. تجربه‌هایی که گاهی ما را رنجانده‌اند و گاهی هم نور را به قلبمان تابانده‌اند. از لحظات سکوت، از کلماتی که به موقع گفته نشدند، و از احساساتی که فرصت ابراز نیافتند. در حقیقت می‌خواهیم فضایی را ایجاد کنیم که افکار و احساساتمان را آزاد کنیم و از آنچه که در روابط انسانی برایمان پیش آمده، سخن بگوییم. اما این تنها یک گفت‌وگو نیست؛ این نامه‌ها فرصتی است برای یادگیری؛ اینکه چگونه شفاف‌تر و روشن‌تر حرف بزنیم؛ در کجا، چه چیزی و به چه شیوه‌ای بگوییم. برای من، این نوشتن یک تجربه‌ جالب و متفاوت است؛ تجربه‌ای که در آن، با بهره‌گیری از دیدگاه‌ها و تجربه‌های شما، یاد می‌گیرم چطور این حرف‌ها را بنویسم. قرار من با شما این است که با هم در این مسیر قدم بگذاریم و به کمک هم یاد بگیریم چگونه آنچه در دل داریم را شفاف‌تر و مؤثرتر بیان کنیم، و چطور ارتباطی واقعی‌تر و عمیق‌تر بسازیم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

حاصل عبارت را در کادر بنویسید. *-- بارگیری کد امنیتی --