نسل گمشده در دنیای رنگ و تصویر: چالش‌های نوین کودکان نابینا

پرستو ولدخان

0

دنیای قشنگ نو

تا حدوداً همین بیست سال پیش داشتن یک کتابخانه کوچک شخصی که تنها سی – چهل عنوان کتاب مورد نیاز و علاقه‌مان را در آن جمع کنیم، آرزویی بسیار دور بود؛ چیزی نزدیک به محال؛ برای نوشتن یک پایان‌نامه یا یک تحقیق کوچک کلاسی باید کسی را می‌یافتیم که کار تبدیل خط بریل به خطی قابل خواندن برای استادمان را برایمان انجام دهد. امروز اما در یک حافظه کوچک در ابعاد یک دفترچه یادداشت کوچک هزاران کتاب صوتی و متنی قابل مطالعه را برای خودمان ذخیره می‌کنیم. از خرید اینترنتی گرفته تا استفاده فعّالانه از شبکه‌های اجتماعی و تراکنش‌های بانکی و حتی توصیف دیدنی‌های اطرافمان را به‌راحتی با گوشی‌های هوشمند تلفن همراه انجام می‌دهیم. از مسیریاب صوتی استفاده می‌کنیم و با اعتمادبه‌نفس پشت کامپیوترهای شخصی‌مان می‌نشینیم و می‌خوانیم و می‌نویسیم و خیلی کارهای دیگر که نسل ما در نوجوانی خوابش را هم نمی‌دید و خلاصه خدا می‌داند که ما بزرگسالان نابینا تا چه اندازه مدیون این پیشرفت‌های شگرف در فنّاوری‌های جدید هستیم و البته قدرشناس و سپاس‌مند.

اما آیا به واقع دنیا برای ما به جای امن‌تر و محیطی دوستانه‌تر تبدیل شده است؟ آیا ما دیگر «آن‌ها» «دیگران» و «متفاوت‌ها» نیستیم؟

تجربه زیسته کودکان نابینا اما این روزها حرف‌های دیگری برای گفتن دارد. حرف‌های تازه‌ای برای ما که با هم سن و سال‌هایمان در کوچه و خانه، در زیرزمین و پشت‌بام، در حیاط خانه خودمان و خانه همسایه‌ها بازی می‌کردیم. برای ما که همان برنامه‌های کودکی را در تلویزیون دنبال می‌کردیم که خواهر و برادرهایمان، دختر‌خاله‌ها و پسرعموهایمان تماشا می‌کردند. ما که درباره درس و مشقمان به سادگی با بچه‌های فامیل گفتگو می‌کردیم و تنها و تنها خطّمان با هم متفاوت بود. ما که توی مدرسه شاگرد اول و دوم می‌شدیم. بعضی درس‌هایمان بهتر بود از بعضی دیگر. توی مدرسه مسئول کتابخانه، مسئول گروه سرود و تواشیح و مسئول منظم کردن صف بچه‌های کوچک‌تر می‌شدیم. ما که روزنامه‌دیواری درست می‌کردیم و دهه فجر که می‌شد مراسم و جشن و نمایش و مسابقه طراحی و اجرا می‌کردیم و بزرگ می‌شدیم.

حالا اما خیلی فرق است میان کودکان بینا و نابینا؛ حالا کارتون‌ها و برنامه‌های سرگرم‌کننده ویژه کودکان چندان پر شده از رنگ و تصویر و جنبه‌های بصری که دیگر عموماً بزرگسالان نابینا هم به سختی چیزی از آن‌ها دستگیرشان می‌شود. حالا دخترخاله‌ها و پسرعموها، اگر به‌ندرت بشود گیرشان آورد، مدام با تبلت‌هایشان مشغول بازی‌های کامپیوتری و ور‌رفتن با گوشی‌های هوشمند پدر و مادرهایشان هستند. مدرسه‌های ویژه دانش‌آموزان نابینا، دست‌کم در تهران ما، پذیرای تعداد بسیار کمی از دانش‌آموزانی هستند که اغلب از چندین معلولیت رنج می‌برند و به خاطر تعداد بسیار کم و رو‌به کاهششان امکانات بسیار محدودی را دریافت می‌کنند که با زمان تحصیل ما در همین مدارس فرسنگ‌ها فاصله دارد. با احترام به همه معلمان گرامی، متأسفانه مربیان کارآزموده، که در عین حال بینش عمیق و روزآمدی نسبت به موضوع کارشان داشته باشند، هر سال گویی کمتر و کمتر به این مدارس راه می‌یابند و مدارس هر سال برای کودکان نابینا نه تنها از یاریگران متخصص و علاقمند، بلکه از گروه همسالان خالی و خالی‌تر می‌شود. گروه همسالانی که کودکان پیش از وارد شدن به سال‌های نوجوانی زندگی واقعی و مهارت‌های اجتماعی را در کنار و با همراهی آن‌ها می‌بایست تمرین کنند و در بزرگسالی هم خاطره شیرین‌ترین و صمیمانه‌ترین دوستی‌های روزهای مدرسه را چاشنی زندگی کنند و اگر از نسل ما بپرسید، این دوستی‎ها را همچون گنجینه‌ای تا میانسالی و حتی سالخوردگی حفظ کنند. کتاب‌های درسی، احتمالاً برای آنکه جذاب‌تر شوند، پر شده‌اند از عناصر و جلوه‌های بصری و به خط بریل که تبدیل و به اصطلاح مناسب‌سازی که شده‌اند، مجموعه‌ای شده‌اند مبهم، گیج‌کننده و فاقد جذابیت که کودک نابینا نمی‌تواند و احتمالاً نمی‌خواهد آن‌را از آن خود بداند. امروز کودکان نابینا از دریافت آموزش‌هایی محروم مانده‌اند که فراگیریشان وابستگی ذاتی به بینایی ندارد، زبان‌های خارجی و ریاضی را با رنگ و تصویر به کودکان آموزش می‌دهند و بازی‌های دسته جمعی حسابی از مد افتاده‌اند.

این کودکان اما، همچون همسالانشان در سراسر دنیا، نیمه‌ساکت و بی‌گفتگوی ما بزرگسالان‌اند آن‌ها تریبون ندارند و نیازهای اساسی‌شان را نمی‌دانند و نمی‌گویند. بزرگسالان نابینا هم در بسیاری موارد پس از وارد شدن به دنیای بزرگسالی به ضرورت دیگر مواجه چندانی با کودکی پشت سر گذاشته‌شان ندارند. کودکیِ اکنون، نامهربانی دیده و تنها شده؛ از این رو این یادداشت کوچک به مناسبت روز گرامیداشت عصای سفید شاید بهانه‌ای باشد، تلنگری، تنها طرح مسئله و دغدغه‌ای، تا بزرگ‌ترهای تصمیم‌گیرنده و سیاست‌گذار، راهکاری، طرحی، ایده‌ای، دست‌آویزی، بیندیشند برای فردای این کودکان محروم مانده از پناهگاهی اجتماعی. کودکانی که دنیا دیگر برایشان جای چندان امنی نیست و آینده درخشان یا حتی روشنی را نوید نمی‌دهد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

حاصل عبارت را در کادر بنویسید. *-- بارگیری کد امنیتی --