فرهنگسازی یا فرهنگسوزی؛ کودکآزاری در فضای مجازی و مسئله معلولیت
ابوذر سمیعی؛ دکتری سیاستگذاری فرهنگی
همۀ ما افراد دارای معلولیت، دیگر بر این امر کاملاً واقف هستیم که یکی از بزرگترین موانع حضور معلولان در جامعه، موانع فرهنگی است و سایر موضوعات حوزۀ معلولیت نیز ریشه در مسائل فرهنگی دارد. رواج ارزشهای نادرست در خصوص معلولیت در جامعه، ناتوان پنداشتن معلولان، ترحم و نگاههای درجهدومی به این افراد، موضوعاتی هستند که موجب شکلگیری سایر مسائل حوزۀ معلولان میشوند. از همین رو، بسیاری از افراد دارای معلولیت در کنار انجمنهای این حوزه، اقدام به فرهنگسازی و ترویج ارزشهای مثبت حوزۀ معلولیت در میان عموم مردم نمودهاند. مشارکت عمومی افراد دارای معلولیت و انجمنهای این حوزه در ترویج نگاه صحیح نسبت به معلولیت، یکی از راههای بسیار اثرگذار در این راستا است؛ اما موضوع اساسی و بسیار پراهمیت این است که این فرهنگسازی بر چه بنیان و پایهای شکل گرفته باشد.
بهطور طبیعی، هر فرد دارای معلولیت، بهواسطۀ تجربۀ زیسته خود، اطلاعات بیشتری نسبت به دیگران در رابطه با نیازها و محدودیتهای خویش دارد؛ اما آیا این اطلاع از نیازها موجب میشود راههای برطرفنمودن آن را نیز بهخوبی بداند و بر آن واقف باشد. در این خصوص باید تأکید نمود موضوع معلولیت نیز مانند سایر موضوعات، امری تخصصی است و هر فردی نمیتواند و نباید بدون مطالعه و بررسی در آن به ارائۀ نظر بپردازد. مددکاری اجتماعی، روانشناسی کودکان دارای نیازهای ویژه، مطالعات معلولیت، رشتههای حوزۀ توانبخشی و رشتههایی از این قسم، حوزههایی هستند که هریک از جنبهای موضوع معلولیت را موردبررسی قرار دادهاند و کسانی که قصد دارند در حوزۀ معلولان بهعنوان فعال اجتماعی یا کنشگر فرهنگی به فعالیت بپردازند، ضروری است مطالعاتی در این خصوص داشته باشند. بدینسان، اطلاعاتی که دربارۀ معلولان، توانمندیها و نیازهای آنها به عموم جامعه ارائه میشود، تخصصی و به دور از سلایق فردی خواهد بود و اثرگذاری ماندگاری خواهد داشت.
این روزها اما بهواسطۀ توسعۀ ابزار ارتباطی و شبکههای اجتماعی، افراد و انجمنهای زیادی اقدام به تولید محتوای فرهنگی در حوزۀ معلولان نمودهاند و تلاش داشتهاند با اطلاعرسانی در خصوص نیازهای معلولان، خلأ موجود در حوزۀ رسانههای جمعی را برطرف نمایند. بسیاری از این اقدامات تأثیر مثبتی در تغییر نگرش داشته است؛ اما در برخی موارد که تعداد آن نیز اندک نیست، افراد دارای معلولیت یا انجمنهای آنان، خواسته یا ناخواسته، مسیر نادرست را در این زمینه پیمودهاند و بدینسان بهواسطۀ اعتباری که داشتهاند، جماعتی را نیز به بیراهه کشاندهاند.
یکی از موضوعاتی که همواره در حوزۀ معلولان بسیار اهمیت دارد، پرهیز از ویژه سازی و خاص نشان دادن معلولان است. ما افراد دارای معلولیت تاکید داریم موضوع معلولیت باید به عنوان یک تنوع اجتماعی پذیرفته شود و میان افراد معلول و غیرمعلول تفاوت هویتی وجود ندارد؛ اما برخی از افراد و انجمنهای حوزۀ معلولان، تلاش میکنند با خاص و ویژه نشاندادن معلولیت و معلولان، نابرابری موجود در جامعه را کاهش دهند و از این طریق به خیال خود حقوق از دست رفتۀ معلولان را جبران کنند. این افراد در مقابل ناتوانپنداشتن معلولان از سوی جامعه، برای آنها توانمندیهای ماورایی و خارقالعاده خلق کردهاند و با بازتولید نگاههای غیرواقع، تلاش کردهاند معلولیت را امری مقدس جلوه دهند. استفاده از عباراتی همچون توانمند، روشندل و مفاهیمی از این قسم، بهجای عبارت «افراد دارای معلولیت» و نیز معلولیت را نگاه خاص خداوند دانستن، از جمله مصادیق بارز این موضوع هستند که اشاعۀ آن از سوی خود افراد معلول و انجمنهای تخصصی آنان آسیبهای فراوانی بهدنبال دارد.
نقطۀ مقابل این گروه اما افرادی هستند که از معلولیت خود در جهات مختلف سوءاستفاده کرده و موجب ترویج فرهنگ نادرست در خصوص معلولیت میشوند. این موضوعی است که بهویژه در فضای مجازی و رسانهها به وفور دیده میشود. متأسفانه برخی از افراد دارای معلولیت بهمنظور جلب مخاطب بیشتر و دیدهشدن در فضای پرهیاهوی شبکههای مجازی، از هیچ اقدام ترحمبرانگیزی ابایی ندارند و با انتشار پستها و پیامهای احساسی و عامهپسند، ریشۀ فرهنگسازی صحیح در حوزۀ معلولیت را هدف گرفتهاند؛ البته مسئلۀ جلب مخاطب در فضای مجازی از راههای غیرمتعارف تنها مختص افراد دارای معلولیت نیست و موضوعی است که این روزها دامن عموم افراد را گرفته است. از جمله روشهای آسیبزا و مناقشهبرانگیز در این خصوص، سوءاستفادۀ والدین از کودکان در فضای مجازی و بهرهکشی از آنان جهت جذب دنبالکننده است. موضوعی که بهشدت مورد اعتراض روانشناسان و جامعهشناسان بوده و بهلحاظ قانونی نیز بهعنوان نوعی کودکآزاری بهشمار آمده است.
این امر در حوزۀ افراد دارای معلولیت اما آسیبهای مضاعف بهدنبال دارد؛ چراکه در کنار آسیبهای روانی احتمالی برای فرزند دارای معلولیت، موجب بازتولید ترحم در جامعه شده و نگرشهای نادرست پیرامون معلولان را تسری خواهد داد. یکی از آخرین نمونههای این مسئله که از ابعاد مختلف قابل بررسی است، صفحۀ مجازی منتسب به دختربچۀ نابینایی است که با دستاویز قراردادن معلولیت، مخاطبان فراوانی گرد آورده و با اشتراکگذاری پستهای احساسی، توجه قابلملاحظهای جلب کرده است. طبیعتاً هیچ اشکالی ندارد اگر والدینی بخواهند توانمندیهای فرزند خود را با دیگران به اشتراک بگذارند و برای افزایش اعتمادبهنفس و تشویق او به تلاش بیشتر، با در نظر داشتن ابعاد روانی آن، دستاوردهای کودکشان را در معرض نمایش قرار دهند؛ اما موضوع این است که چنین کاری حتماً باید بهنحوی اتفاق بیفتد که کودک به لحاظ روحیروانی تحت فشار قرار نگیرد و نیز از وی بهعنوان وسیلهای جهت بهرهبرداری اقتصادی استفاده نشود. موضوعاتی که بهنظر نمیرسد در خصوص این کودک رعایت شده باشد.
گردانندگان صفحۀ مجازی این دختربچۀ نابینا با انتشار صحنههای ترحمبرانگیز و احساسی از وی که در حال آوازخواندن است، موفق شدهاند مخاطبان قابلتوجهی جلب کنند و متأسفانه مخاطبان عام که اطلاعی در حوزۀ معلولیت ندارند، در چرخهای احساسی-عاطفی به بازنشر محتواهای تولیدی این گروه میپردازند. بررسی مطالب منتشرشده از این کودک نشان میدهد این محتواها، نه بخشی از تفریحات یا روزمرگیهای یک کودک نابینا، بلکه وظیفهای معمول و مشخص است که هر روز باید اجرا شود. حضور فعال این کودک نابینا در محافل و مجالس مختلف، حاکی از این است که افرادی آشکارا بهدنبال تهیۀ خوراک برای صفحۀ مجازی وی هستند و در این راه از هیچچیز ابایی ندارند.
اقدام والدین این کودک و سایر افرادی که دست به چنین فعالیتهایی میزنند، بهدلیل سوءاستفادۀ ابزاری از کودک و اعمال فشار روانی روی او، بر اساس قانون حمایت از کودکان و نوجوانان مصوب 1399، جرم بوده و مشمول مجازات است. بر این اساس، والدینی که کودکان خود را در فضای مجازی در معرض دید عموم میگذارند، اگر این اقدام بهمنظور نوعی منفعت مالی و مادی باشد، مشمول مادۀ 3 این قانون خواهند شد و به شش ماه تا یک سال زندان یا جزای نقدی محکوم میشوند. بنا به تعریف این قانون، تمامی اشخاصی که به سن 18 سال تمام شمسی نرسیده باشند، در حمایت از این قانون قرار دارند. بر این اساس، هر نوع اذیت و آزار کودکان و نوجوانان که موجب شود به آنان صدمۀ جسمانی روانی یا اخلاقی وارد شود و سلامت جسم یا روان را به مخاطره اندازد، ممنوع است و در صورت ارتکاب جرم، مشمول مجازات است.
از جنبۀ اجتماعی نیز، آسیبهای چنین مسائلی بسیار وسیع و ماندگار است. بازتولید فرهنگ ترحمی نسبت به معلولان از جمله موضوعاتی است که چنین حرکاتی بهدنبال خواهد داشت و اثر آن سالها جامعۀ معلولان را تحتتأثیر قرار خواهد داد. از همین رو، بهنظر میرسد سازمان بهزیستی بهعنوان یکی از نهادهای متولی کودکان (طبق قانون حمایت از اطفال و نوجوانان) باید هرچه سریعتر نسبت به جلوگیری از ادامۀ فعالیت چنین افرادی اقدام نماید. اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی موظف است در صورت تشخیص کودکآزاری، ابتدا تذکرات لازم را به چنین والدینی داده و در صورت ادامه، با آن شدیداً برخورد کند.
از سوی دیگر، سازمان بهزیستی بهعنوان نهاد متولی امور معلولان، وظیفۀ مضاعف دارد که در حمایت از حقوق همۀ افراد دارای معلولیت، در مقابل سوءاستفاده از یک کودک دارای معلولیت ایستاده و مانع ترویج فرهنگ نادرست در خصوص معلولیت شود.