فردایی روشن برای نسل امروز: پای صحبتهای یک زوج نابینا
فاطمه جوادیان؛ کارشناس نابینایان آموزشوپرورش استثنایی گیلان
در ماهی که گذشت روز پرشکوه معلم را پشتسر گذاشتیم. یکی از به یاد ماندنیترین روزهایی که در آن تلاش میکنیم برای معلمان خود یا معلم فرزندمان پیام قدرشناسی بفرستیم. معلم هرچه در توان دارد در طبق اخلاص میگذارد تا به دانشآموزانش بیاموزد. در میان افراد نابینا نیز چهرههایی هستند که خواستهاند روشنیبخش راه نسل آینده باشند. این ماه به سراغ دو نفر از افراد نابینا رفتهایم که علاوه بر همکاری، در مسیر زندگی نیز همسفر شدهاند.
مریم و علی ده سالی است که با هم زندگی میکنند. آنها یک فرزند دارند و هر دو در آموزشگاه ویژۀ نابینایان درس میدهند. علی گاهی وقتها مطابق با رشتۀ تحصیلیاش در دانشگاه هم تدریس میکند. آنها در همان سالهای اول استخدام با یکدیگر ازدواج کردهاند. علی میگوید: «مثل بسیاری از خانوادههای افراد نابینا خانوادۀ من هم اصرار داشتند من با فرد بینا ازدواج کنم. از وقتی که تصمیمگیری برای انتخاب همسر آیندهام را خود، برعهده گرفتم، خواستم با فردی زندگی کنم که با دنیای نابینایی بیگانه نباشد. داشتن کمی بینایی یکی از ملاکهایم بود و البته برخورداری از مهارتهای اجتماعی، تحصیلات دانشگاهی و همچنین داشتن تدبیر لازم برای ادارۀ خانه. حالا که همسرم نابینای کامل است و ما توانستهایم باتکیهبر آموختهها، ابتکارها و تدبیرهایمان زندگی را پیش ببریم، میبینم که ملاک داشتن بینایی آنقدرها هم مهم نبوده است».
مریم در ادامه در مورد ملاک انتخاب همسر به نکتۀ قابلتوجهی اشاره میکند: «خوب است ما در سنین جوانی در ابتدا خود را بشناسیم. تا کسی که وارد زندگی مشترک با ما میشود، بتواند خود را با ما هماهنگ کند. وقتی این هماهنگی و سازگاری رخ میدهد که دو نفر مکمل یکدیگر بشوند. باور کنید همۀ اینها را از سر تجربه به شما میگویم. توضیح اینکه اگر فردی با شرایط مالی و تحصیلی خوب و ویژگیهای شخصیتی مطلوب در کنار ما قرار بگیرد، زمانی زندگی هماهنگی در پیش داریم که او مکمل خود ما باشد و ما اگر خود را نشناخته باشیم، چطور میتوانیم دریابیم که چه کسی با چه شرایطی میتواند مکمل ما باشد. ما ممکن است در کنار بهترین انسانها قرار بگیریم؛ اما خودمان نتوانیم با آنها سازگار شویم. در حال حاضر باید بگویم کسی که آرام باشد، کسی که به انسان احساس امنیت بدهد و مانند اینها را ملاکهای مناسبی برای انتخاب همسر میدانم؛ البته این افکار بعد از سالها تجربه و همسویی در مسیر زندگی مشترک حاصل شده که من در اختیار شما میگذارم تا برای جوانترها مفید باشد».
برای برخی از افراد بینا این سؤال پیش میآید که افراد نابینا بدون دیدن چطور قادر هستند یکدیگر را انتخاب کنند. علی معتقد است بسیاری از پیامها از طریق حس بینایی بین دو فرد مبادله میشود؛ پس در جایی که این حس وجود ندارد، انسان تلاش میکند سایر حواس را جایگزین کند؛ مانند دقت در شنیدن و دقت در صحبتکردن که سبب میشود افراد از این طریق با یکدیگر بهتر آشنا شوند. مریم میگوید: «یک انسان متشکل است از ویژگیهای ظاهری و همچنین ویژگیهای شخصیتی. شخصاً معتقدم ویژگیهای ظاهری تا آنجا اهمیت دارد که هر دو نفر باهم همسان و همخوان باشند. ساده بگویم؛ به هم بیایند. دستیابی به این ویژگیها از طریق افراد قابلاعتماد در خانواده یا دوستان ممکن میشود. آنها ارزیابی کلی خود را با ما در میان میگذارند و ما تصمیم میگیریم. من فکر میکنم دیدن ویژگیهای ظاهری در آنهایی که قادر به دیدن هستند، بهصورت ناخودآگاه احساسات مثبت یا منفی را بر میانگیزد. در مورد ازدواج باید بگویم که بعد از گذشت مثلاً شش ماه از آشنایی، چه افراد بینا باشند، چه نابینا، دریافتهایی از یکدیگر دارند که منجر به شناخت عمیقتر آنها نسبت به هم میشود. در این دوران کمکم تمرکز از روی ظاهر بهسمت شناخت ویژگیهای اخلاقی معطوف میشود. بهطور طبیعی زندگی ما افراد نابینا بهگونهای بوده است که در برخوردهای اول، این نوع برخورد است که احساس ما را تحتتأثیر قرار میدهد؛ نه نوع پوشش و ظاهر افراد. خواهناخواه ما این قابلیت را پیدا کردهایم که برای قضاوت افراد کمی بیشتر منتظر بمانیم و بعد تصمیم بگیریم که آنها را در فهرست دوستداشتنیهایمان قرار دهیم یا در فهرست افرادی که برایمان جذابیتی ندارند».
تقریباً بعد از دو سال کلاسها بهصورت حضوری برگزار میشوند. از آنها دربارۀ تدابیرشان در شرایط کلاسهای آنلاین سؤال میکنم. هر دو از دانشآموزان خود میخواهند تکالیف خود را بنویسند و از آنها مراقبت کنند تا هر چند وقت یکبار در جلسهای حضوری به معلم خود برای بررسی تحویل دهند. علی از دانشآموزان خود میخواهد نوشتههای خود را در قالب یک پیام صوتی برایش ارسال کنند. او از شاگردانی که کمبینا هستند و با خودکار مینویسند، میخواهد از نوشتههای خود عکس بگیرند و برایش بفرستند. علی هم بهکمک نزدیکان عکس را بررسی میکند. شاگردان مریم اما کوچک هستند و او با مادرهایشان تعامل بیشتری دارد. اگر در زمان برگزاری کلاسها بهصورت حضوری دفترچۀ دانشآموز را بهکمک یک همکار مینوشت، حالا دیگر بهراحتی قادر است پیام خود را بنویسد و در گروههای مختلف مربوط بگذارد و مطمئن باشد که مادرها تمام پیامها را میخوانند و به آن توجه دارند. امتحانها را هم بیشتر از طریق تماس آنلاین بهصورت شفاهی برگزار میکنند. آنها میگویند که برنامه شاد هرگز بهطور کامل دسترسپذیر نشد. بعضی مدیران این مسئله را درک میکردند. بعضی دیگر هم متوجه مشکل نبودند؛ اما همکاران نابینا و حتی بسیاری از همکاران دیگر در سایر مدارس از برنامههای دیگری برای برگزاری کلاسهای زنده استفاده میکردند که بسیار مفید بود.
حال باید ببینیم زندگی یک زوج فرهنگی نابینا چه تأثیری بر افزایش میزان آگاهی دانشآموزان و جامعه دارد. مریم معتقد است که زندگی با فرد بینا سبب میشود بهکمک او بسیاری از موانع ناشی از ندیدن از سر راه ما برداشته شود. از سویی دیگر، وقتی با یک فرد نابینا زندگی میکنیم، با چالشهای افراد نابینا بیشتر مواجه میشویم. درصدد بر میآییم که آنها را حل کنیم. دسترسپذیرکردن موانع را از جامعه درخواست کنیم. به همین ترتیب شرایط مختلف دانشآموزانمان برایمان بیشتر قابلدرک میشود.
علی هم دانشآموزان نوجوان خود را که در آستانۀ جوانی قرار دارند، از مزایا و مشکلات زندگی افراد نابینا با یکدیگر یا با افراد بینا آگاه میسازد و راههای صحیح زندگی را برایشان توضیح میدهد.
در پایان مریم برایمان از احساس مسئولیتی میگوید که نسبت به خانوادههایشان دارند. مدتی است که در نزدیکی یکی از بستگانمان زندگی میکنیم و به اقتضای شرایط از کمکهای آنها بهره میبریم. وقتی بدانی بدون کمک دیگران هم میتوانی تا حد زیادی نیازهای زندگی را برآورده کنی، حالا دیگر خودت تدبیر میکنی که از نزدیکانت چه نوع کمکهایی را درخواست کنی. انتظار من از نظام آموزشی این است که همسو با معلم تلاش کند تا بچههای ما افرادی قوی و مستقل پرورش یابند. بهگونهای تربیت نشوند که فکر کنند در قبال هیچکس مسئولیتی ندارند و فقط دیگران باید به آنها کمک کنند. من معتقدم پدر و مادرمان بهطور ویژهای برای ما زحمت کشیدهاند. این حس احترامی که نسبت به آنها داریم سبب میشود در حد توانمان تلاش کنیم. بعضی وقتها دستمان برای انجام بعضی کارها بسته است. بااینحال، هر دوی ما هر کاری که قادر باشیم، برای خانوادههایمان انجام میدهیم. با اینکه آنها غیر از ما فرزندان دیگری هم دارند؛ اما حواسمان به مسئولیتی هست که در قبال آنها داریم. مانند پوشش بیمۀ تکمیلی برای پدر و مادرمان، رسیدگی به وضعیت تحصیلی و علمی خواهر و برادرهای کوچکترمان و ازاینقبیل فعالیتها.
در همینجا برای این زوج گرانقدر آرزوی سعادت و سربلندی میکنیم.
روزهایتان پر از شوق زندگی