چو خواهی ستایش پس مرگ تو خرد باید ای نامور برگ تو
بزرگترین دارایی انسان همانا گفتار نیک، کردار نیک و پندار نیکی است که از او به یادگار میماند. همانا این بخش از دارایی معنوی است که ضامن مانایی یک انسان است. بیشک فضل، دانش، حکمت و معرفت تراز شأنیت و شخصیت آدمیان است.
آنگاه که اندیشهای سترگ میتواند جامعهای را به تحرک و تحولی تعالیگرا سوق دهد؛
آنگاه که اندوختههای ادبی در قامت شعر میتوانند انسانها را از فهم سیراب کنند
و آنگاه که از رهگذر سالها تجربۀ مدنی میتوان در سودای رسیدن به کمال خویش و همنوعان بود؛ چگونه میتوان بهآرامی از نام آرام گذشت که بامداد روز جمعه بیست و نه اردیبهشتماه ۱۴۰۲ به دلیل بیماری برای همیشه در آغوش آرامستان آیچی آرام گرفت.
امروز سخن از شخصیتی است که آنقدر ابعاد گسترده و متنوعی داشت که کمتر کسی، حتی در میان جامعۀ نابینایان او را بهعنوان یک نابینا میشناسد.
حسن فیضبخش، متخلص به «آرام»، شاعر کُرد نابینایی بود که در سال ۱۳۲۹ش، در روستای ماهیدر، یکی از روستاهای تابعۀ شهرستان سقز در استان کردستان، بهرهمند از سلامت بینایی دیده به جهان گشود، اما در سن یکسالگی به دلیل بیماری آبله، بینایی خود را بهطور کامل از دست داد.
آرام بهسان بسیاری از همنوعان خود در آن روزگاران، از تحصیل و امکانات توانبخشی محروم بود؛ تا آنکه در سال ۱۳۵۰ش، به قصد حفظ قرآن کریم؛ آنهم پیاده بههمراه غفورنامی، کیلومترها مسیرهای صعبالعبور را پیمود تا در سلیمانیه، از شهرهای اقلیم کردستان عراق، به هدف خویش نائل آید. او در مدت کوتاهی کل قرآن را حفظ کرد و پس از بازگشت به سقز، به استخدام سازمان نابینایان درآمد. او همزمان تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم ادامه داد و چون حافظ قرآن بود، مدرک کارشناسی افتخاری علوم قرآنی را اخذ کرد. آرام خط بریل را هم فراگرفت و آموزش این خط را در کنار آموزش قرآن به سایر نابینایان در دستور کار خود قرار داد.
او با توجه به تسلط بر علم تجوید و تفسیر قرآن، حدود نیمقرن قرآن را فراتر از جامعۀ نابینایان، به قشرهای مختلف؛ آنهم بهصورت رایگان آموزش داد.
پس از انقلاب رابطۀ استخدامی آرام با سازمان بهزیستی ادامه پیدا کرد و او در پست تلفنچی، در ادارۀ بهزیستی شهرستان سقز فعالیت کرد.
این حافظ قرآن با توجه به ذوق شاعری در حوزههای مختلف ملی و مذهبی و برای گروه کودکان به زبان کُردی شعر سرود تا در کنار خدمت به قرآن با انتشار کتابهای شعر شاری اوین، وزهی روناکی و باخچۀ ساوا به سرزمین شاعران راه پیدا کند.
آرام برای نوشتن شعر به زبان کُردی، با این چالش مواجه بود که خط بریل برای آواهای کُردی یا تعریف نشده بود یا از استاندارد و چهارچوب معینی برخوردار نبود؛ در نتیجۀ این نیاز، او دست به تدوین و ابداع آواهای کُردی به خط بریل زد. گروهها و اشخاص دیگری سالها بعد درصدد تکمیل کاری برآمدند که سنگ بنای آن را آرام گذاشته بود، اما هیچکدام از این فعالیتها آرام را آرام نساخت و همواره آرامش جامعۀ نابینایان محروم و بهدورافتاده از خدمات توانبخشی را بهعنوان یک هدف والا دنبال کرد.
آرام بهعنوان یک فعال مدنی، مطالبهگری برای حقوق افراد دارای معلولیت بینایی را بخش عمدهای از فعالیتهای خویش قرار داد و بهعنوان یکی از اعضای هیئت مؤسس، مؤسسه رفاه نابینایان را در سال ۱۳۷۸ش، در سقز تأسیس کرد. این مؤسسه در سال ۱۳۸۱ش بهعنوان یک انجمن فعال در حوزۀ نابینایان با مجوز از سازمان بهزیستی به ثبت رسمی رسید.
آرام بهمنظور پیشبرد فعالیتهای مؤسسه، با پیگیریهای بسیار و به پشتوانۀ ارتباطات گسترده و پایگاه اجتماعی والایی که داشت، به ساختن ساختمانی چهار طبقه برای مؤسسه رفاه نابینایان در سقز همت گماشت که طبقۀ اول آن در سال ۱۳۹۳ش افتتاح گردید. در زمان حیات این مرد فرزانه که مسئولیت ریاست هیئتمدیرۀ مؤسسه را بر عهده داشت، طبقات دوم و سوم نیز به بهرهبرداری رسید و اینگونه بهسان نامش، حسن، نیکنامی را از خود به جای گذاشت.
بهراستی که او حسن بود، چون کردار و رفتاری حسنگونه داشت و آرام بود چون همواره کشتی زندگانی را در این دریای پرتلاطم، به دور از هیاهو و تبلیغات مرسوم زمانه به ساحل آرامش هدایت میکرد.
آری! اینگونه آرام رفت تا به رودکیها، طه حسینها و خزائلیها بپیوندد.
از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش