به قلم شما

خیلی سخته

خیلی سخته که بدونی

زندگی از تو چی ساخته

یه عروسک واسه بازی

که به هر آدمی باخته

 

خیلی سخته که بدونی

توی غربت یه اسیری

پشت میله‌های زندون

بی صدا داری می‌میری

 

خیلی سخته که بدونی

اونی که تو خواستی رفته

شده هم‌صدا با گریه

کوله‌بار عشقو بسته

 

خیلی سخته که بدونی

توی غربت بی‌نشونی

نفسای آخرت شد

بی کس و بی هم‌زبونی

 

خیلی سخته که بدونی

گریه‌ها همه دروغ بود

واسه‌ی گول زدن تو

ساز نیرنگ کوک کوک بود

 

خیلی سخته که بدونی

زیر رگبار محبت

جایی واسه تو نبوده

افتادی گوشه‌ی غربت

 

خیلی سخته که بدونی

تقدیر شهر نگاهت

چیزی جز گریه نبوده

اشک شده ریخته به آهت