چنان با نیک و بد عرفی، به سر بر، کز پس مردن
مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند
به یاد مهندس جواد موفقیان که در 26 تیر 1401 درگذشت.
مهندس جواد موفقیان در پسکوچههای خیابان خیام تهران، در سال 1305 به دنیا آمد. در یکسالگی پدرش را -که چهل سال بیشتر نداشت- به دلیل بیماری از دست داد. تربیت فرزندان به عهده مادر و تأمین نیازهای این خانواده فقیر به عهده عمویشان بود. اسباببازی کودکان این خانواده آموزههای اخلاقی مشاهیر ادبیات بود که توسط مادرشان به دنیای کودکانه آنان راه مییافت. کوچههای آکنده از گل و لجن جنوب تهران به مدرسه محقر محل تحصیل موفقیان میرسید؛ جایی که او با خود قرار گذاشت در حد توان خود، دنیا را جای بهتری برای زیستن کند.
پس از مدرسه، از هنرستان صنعتی ایران مدرک مهندسی خود را در رشته برق گرفت و به استخدام وزارت راه درآمد. به سرعت مدارج ترقی را پیمود و از مدیران ردهبالای وزارتخانه شد. از خلبانان بنام آن زمان بود و پای توانایی در رکاب و سوارکاری داشت. به توصیه یکی از دوستانش که سهامدار شرکت (تونل-ساختمان) بود، از شغل دولتیاش استعفا داد و تمام دارایی خود را در این شرکت سرمایهگذاری کرد. با ورود موفقیان، فعالیتهای شرکت گسترش چشمگیری یافت؛ تا آنجا که در دهه پنجاه بیش از ده هزار کارمند داشت و پروژههای عظیم راهسازی و پلسازی داخلی و بینالمللی را به عهده میگرفت.
با وقوع انقلاب اسلامی، فعالیتهای شرکت (تونل و ساختمان) به شدت کاهش یافت و همه سهامداران آن -از جمله مهندس موفقیان- سرمایههای خود را از ایران خارج کردند. موفقیان ابتدا به سوئیس و از آنجا به کانادا مهاجرت کرد و برای همیشه در ونکوور مقیم شد. در اینجا بود که او تصمیم گرفت به قول خودش جیبهایش را برای ساختن دنیایی بهتر خالی کند. جواد دستهایش را به جیب فرو برد و آنها را رقصان بیرون آورد و پول و هرچه که بود را افشاند! انتقام یتیمی، بیماری لاعلاج پدر، کوچههای کثیف و مدارس دلگیر را از دنیا گرفت. برای معلولان کهریزک خوابگاه ساخت. 77 هزار متر مدرسه و هنرستان ساخت و بیش از هفده هزار دانشآموز را در کلاسهای خوشرنگورو به تحصیل نشاند. کمکهای چشمگیری به شورای کتاب کودک نمود. برای دانشگاه صنعتی شریف مرکز تحقیقات توانبخشی عصبی هوشمند احداث کرد و تجهیزات فوق پیشرفته جراحی قلب را به بیمارستان موسیبن جعفر(ع) مشهد هدیه کرد. هفتاد نفر از دانشجویان پزشکی را برای ادامه تحصیل به انگلستان فرستاد و در کشورهای سوئیس، هائیتی و کانادا دهها میلیون دلار صرف امور خیریه، نظیر ساخت بیمارستان و مراکز تحقیقات پزشکی نمود که مهمترینشان احداث یکی از بزرگترین مراکز جهانی تحقیقات جراحی مغز است. این مرکز به دانشگاه UBC کانادا اهدا گردید. دانشگاه USF نیز به پاس خدمات ارزنده، او را لایق دریافت دکترای افتخاری دانست.
موفقیان میگوید که روزی از تلویزیون مصاحبه مدیر مدرسه نابینایانی (آقای لواسانی) را میبیند که از کمبودهای مدرسهاش سخن میگفت. او بهسرعت با آقای لواسانی ارتباط برقرار میکند و با شنیدن و مشاهده کمیها و کاستیها، کمر همت میبندد تا تمام این مدرسه وسیع را که مهمترین مرکز آموزشی نابینایان است، نوسازی کند. لواسانی با تلاش شبانهروزی چندساله، مقدمات کار را فراهم میآورد. دشوارترین بخش کار اخذ مجوز از سه وزارتخانه راه، اقتصاد و دارایی و نیز آموزش و پرورش بود. نقشه نوسازی نیز باید طوری کشیده میشد که منجر به تعطیلی و تخلیه مدرسه در حین نوسازی نشود؛ زیرا مرغوبیت زمین این مدرسه همواره مسئولین را میفریفت. دغدغهای که هنگام نوسازی مدرسه نابینایان خزایلی یا مدنظر مدیر وقت نبود و یا اینکه امکان مراعات چونین ملاحظهای وجود نداشت و برای این مدرسه مشکلی آفرید که هنوز نیز لاینحل باقی مانده است.
معضل دیگر این بود که در مدرسهای شبانهروزی علیرغم حضور مستمر دانشآموزان نابینا، نزدیک به ده سال عملیات عمرانی اساسی صورت پذیرد. برنامهریزیها انجام شد و موانع اداری با تلاشهای فراوان رفع گردید. میلیاردها تومان هزینه شد تا سرانجام خوابگاهها، رستوران، ساختمانهای آموزشی، آمفیتئاتر، ساختمان اداری و زمین بازی این مدرسه یکی پس از دیگری بهطور کامل نوسازی شد. محبی کاملاً نو شده بود و دیگر خبری از فضا و حال و هوای سابق نبود. چیزی که برایدانشآموزان سابق و معلمان فعلی که پیشتر در همین مدرسه درس خوانده بودند، دشواریهایی به همراه داشت. احساسات نوستالژیک از یک سو و جهتیابی دشوار آنان در این فضای نو از سوی دیگر، بعضاً انتقادهایی را برانگیخت.
اما در این هیاهو، میشود دو نکته را مدنظر قرار داد: آن ساختمانهای فرسوده که هربار با ترکیدگی لوله و چاکهای عمیق بر دیوار و سقف، خبر از اتمام عمر خود میدادند، دیگر قابل استفاده نبودند و نوسازی مدرسه را اجتنابناپذیر مینمودند. نکته دیگر اینکه صرف این هزینه هنگفت نه کار دولت بود و نه هر خیّری. ناجی محبی سالخورده، اکسیر محبت بنیاد موفقیان بود که الحق ساختمانهای شکیل و مستحکم و دلباز را به جامعه نابینایان هدیه کرد. آمفیتئاتر موفقیان به عنوان یکی از زیباترین سالنهای مراکز آموزشی ایران شناخته میشود که همهروزه میزبان گردهماییهای مهم رسمی است و برای جامعه نابینایان آبروداری میکند. خوابگاههای مجهز این مدرسه با اتاقهای مجزا بارها و بارها مورد طمع مسئولین قرار گرفته و ساختمانهای آموزشی آن بهدلیل داشتن فضای استاندارد، بیش از یک دهه است که میزبان آزمونهای سراسری و استخدامی تمام معلولان تهران است. گذشته از اینها، همینک نیز مناسبسازی فضای محبی برای نابینایان تحققپذیر است و باید نقدها متوجه غفلت و بیتوجهی مسئولین باشد.
آنچه که عملکرد بنیاد موفقیان را بهعنوان یک خیّر تحسینبرانگیز میکند، نداشتن نگاه سودجویانه نسبت به گل سرسبد قطعه زمینهای دولتی منطقه 5 شهر تهران است که 18000 متر مربع وسعت دارد. همه سهم موفقیان تنها یک تندیس و نیمی از تابلوی سردر مدرسه محبی بوده است. عین انصاف است اگر به احترام این مرد بزرگ، ما نیز مانند همه مردم دنیا که او را میشناختند، بیگفتوگو و با دلی آکنده از آرزوی رحمت و مغفرت، کلاه از سر برداریم و یکصدا زمزمه کنیم: جناب آقای مهندس موفقیان، سپاسگزاریم. آخرتتان آباد!
منبع: زندگینامه مهندس جواد موفقیان. نویسنده: حمید محمدی محمدی. انتشارات سوره مهر. تهران 1390.