مرور رده

طنز

نامه‌ای به یک دوست : هفته‌روزنامۀ ایران سپید؛ اولین رسانۀ هوشمند در جهان

خدمت ملوکانۀ مملو از جبار و جبروت وزیر وزیران، ارشادالممالک ارجمند اول عرض سلام و ادب و خضوع و خشوع این حقیر را پذیرا باشید. خداوند را شاکریم که در ایامی پای در گهواره هستی نهادیم که مصادف شدیم با جلوس شما بر سریر سلطنت. و اما بعد…

فرصت‌ها را نسوزانید

هفتۀ پیش ما را دعوت کردند برویم مثل همیشه یکی از مشکلات بزرگ نابینایان، یعنی اشتغال را حل کنیم برود پی کارش. حکماً مستحضر هستید ما بارها و بارها این مشکل را حل کرده‌ایم، اما نمی‌دانیم چرا بازهم کار خراب می‌شود و ما باید برویم درستش کنیم.…

بابا تو دیگه کی هستی؟!

نیاز به گفتن نیست که ما به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین انسان‌ها در حوزۀ کوران ایران، هر کاری بکنیم الگوی خاص و عام می‌شویم. چند وقت پیش در یک اتاق فکر طولانی، فکر بکری به ذهنمان خطور  کرد  و تصمیم گرفتیم ما هم مثل یک عده که از کره آب…

پیش اعترافات یک جاسوس ای هدهد صبا به سبا می‌فرستمت

به نظرم ما کوران در وضعیت حساس کنونی در قلۀ توجهاتمان در طول تاریخ کوریت هستیم و الآن داریم جور سایر دوستان دارای معلولیتمان را هم به دوش می‌کشیم. احتمالاً مطلع هستید که چند وقت پیش، لخ‌لخ کردن و رجزخوانی‌های دوستان ما در گروه‌های وسیع…

بگذار و بگذر

هفتۀ پیش که هفتۀ مبارکمان بود، جهت شادباش کوری‌مان، ما را کلی این‌ور اون‌ور دعوت کردند و خیلی خوش گذشت و حسابی کیفور شدیم. به نظر من این ایام، ایام باسعادتی است که همۀ ما کوران باید بیشتر قدر آن را بدانیم و از آن کمال بهره را ببریم. کم…

یک سوزن به خودمان

یک عمر باشرافت زیستیم و پایمان به دادگاه و پاسگاه باز نشد، اما این دوستان عزیز کاری کردند که بالاخره پای ما هم به این اماکن مقدس باز شد، البته قبول دارم در یک سال گذشته فقط آدم‌های شریف راهی دادگاه پاسگاه شده‌اند و ناشریف‌ها در حال تذکر…

مجبورم، می‌فهمی؟ مجبور

خدایا! ما را بکش تا خلاص شویم از دست این بندگان روشن‌نمایت! به سبیل مبارک قسم که ما می‌خواهیم دو روز آرام باشیم، اما نمی‌گذارند. حتماً شما هم ماجرای این دوست بزرگوار کلاس ششم را شنیده‌اید. نه! اشتباه نکنید، منظورمان آن برادر کلاس ششمی…

از موتوری نخرید

چند روز پیش که در هفته با‌سعادت بهزیستی تشریف داشتیم، مثل هرسال از سازمان فخیمه تماس گرفتند و ما را برای حضور در جشن‌های 2500ساله‌شان دعوت کردند. دعوت‌کننده برای اینکه حسابی ما را تشویق به رفتن کند، گفت: جناب موشکاف! در این مراسم، خود…

خرت از پل گذشت

وای که دلمان از دست برخی از این دوستان خون شد در این ایام خون‌بار! ما واقعاً استراتژی برخی از این دوستان روشن‌دل‌نمای کوردل را درک نمی‌کنیم، البته منظورمان بعضی‌ها است؛ به آنهایی که در دستۀ بعضی‌ها جای نمی‌گیرند برنخورد لطفاً.  دفعۀ پیش…

یک سوزن به خودمان

ماجرای استخدام بچه‌های نابینا هم داستانی است برای خودش. ما آخرش نفهمیدیم این عزیزان سنجش‌کننده چگونه مهارتها را می‌سنجند و چه تخصص‌هایی مدنظرشان است. جایی از دروازه رد نمی‌شوند؛ جای دیگر از سوراخ سوزن رد می‌شوند. در یک اداره آنچنان مته به…